یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و در این روزهایی که گذشت ...

 

روزهایی که می گذرانیم از یک منظر خیلی یکنواخت هستند  با نوری شبیه آسمانِ گرگ و میش دَمِ عصری ( با همه ی جست و خیزهای روزانه !! ) و از منظری دیگر در هر لحظه زیر نورباران ( انگار که در بلاد کفر بوده باشی و در جایی که آنها به آن دیسکو می گویند !! ) تا بیننده در پس تماشایش به دنبال چه چیزی بوده باشد !؟

   

بعد از یک دوره ی نسبتا طولانی که هر روز در دوندگی بیمارستان بودیم و کارهای درمانی برادر کوچکتر ، بالاخره او را مرخص کردیم و به خانه آوردیم تا در خانه باشد و باز به امید فرجی تا چه پیش آید ... تقریبا از عید غدیر در آی سی یو بودند تا سه روز پیش !! و جمعی از دکترهای شهر که کمی آدند و نظر می دادند و می بریدند و می دوختند و ... دوستی از کانادا برایم پیام گذشاته بود و احوالپرس برادرم بود و برایش نوشتم وقتی آدم کارش به بیمارستان بیافتد مثل این است که یک چرکنویس داده اند دست دکتر جماعت تا تمرین بکنند !! برایم نوشت که حالا ما ناراحت هستیم و کمی عصبی (!) علم پزشکی همین است دیگر ، یک علم تجربی ست و باید راهی برای شناخت مشکل پیدا بکنند !! برایش نوشتم که آنها را ما هم می دانیم ولی دلیل اینهمه ادعا و تیغ زدن های کلان و پاسکاری برای تامین امرار معاش همدیگر را کجای دلِ وزیر بهداشت بگذاریم !!! و برایش یک نمونه مثال زدم تا بداند که ما هم می دانیم ... دکتر یک فقره وسیله سفارش داده بود و با تاکید به اینکه از فلان جا تهیه کنید !! اتفاقا در وسایل پزشکی فروشی کنار بیمارستان موجود بود و قیمتش هم یک میلیون و صد هزار تومان بود !! بعد زا چند بار زنگ زدن همان آقایی که دکتر سفارش کرده بود به تلفنش جواب داد و کلی قربان صدقه آقای دکتر رفت و گفت که ندارد ولی به خاطر گل روی آقای دکتر پیدا می کند !! یکی دو ساعت بعد دوباره ارتبلط برقرار شد و گفت در حال جستن می باشد و آن قلم حالا خیلی کم پیدا می شود و تُف به روی تحریم که چها نکرده است !؟! ( برادرم همان لحظه رفته و از فروشنده بغل بیمارستان یک فقره خرید ه بود !! ) عصر همان فرد تماس گرفت و گفت قیمت در بازار در نوسان هست و به زحمت یکی پیدا کرده که برایش خواهند فرستاد و قیمت داد سه میلیون و پانصد (!×) آنهم به خاطر گل روی آقای دکتر فلان فلان شده (!!) و ادامه که البته این یک قلم را به زحمت پیدا کرده و چه بسا فردا قیمتش بالای 5 میلیون باشد و پیدا هم نشود !!! برادرم به او گفته بود که خبر می دهم و دو روز بود که او هی زنگ می زد و کسی جواب نمی داد !!


آقای رئیس بیمارستان پیشنهاد داده بود که در خانه برایش پرستار بگیریم ؛ هزینه ی 24 ساعت پرستار در خانه را برآورد کرده بود حدود 930هزار تومان ... البته نه پرستار سرحال و آماده به خدمت (!) بلکه پرستاری که شب شیفت بوددر بیمارستان و صبح خستگی اش را می آورد خانه ی بیمار !! واقعا باید این کادر درمان را ارج نهاد و این پشتکار در خدمت رسانی را به وزیر بهداشت تبریک گفت و از قول مستشار در قهوه تلخ گفت : " واقعاااااااً که خسته نباشید !! " اگر کرونا مهمان یکی دو هفته ای بود باید سالهای سال منت کشی دلاوری های کادر درمان را می کردیم ولی با ماندگاری کرونا دیدیم که چگونه ورق داستان برگشته است !؟

 

===

 

توی اتوبوس یک جوانی نشسته بود ؛ بی ماسک (!) و کمی بعد یکی دو صندلی آن طرف تر نشست ؛ البته با ماسک !! و کمی بعد آن آقایی که ماسک داشت رو کرد به طرف ما و به مرد جوان گفت که به خاطر رعایت سلامت همدیگر و سلامت جامعه باید همه رعایت کنیم و ماسک بزنیم !! مرد جوان اعتنایی نکرد و دوباره رفت توی فاز موبایل و آهنگی که گوش می کرد !! ولی مرد ول کن نبود و می خواست بهر قیمتی که شده رسالت بزرگش را انجام بدهد !! دوباره شروع کرد به دلیل آوردن و ... کم کم عصبی شد (!) مرد جوان با دستش یک اشاره ای آمد که معنی اش برو بابا (!) بود !! آقای ماسک دار برآشفت و عصبانی تر شد و صدایش را بلند کرد و این بار دیگران را هم خطاب قرار داد که همه باید در مقابل این قانون گریزها و هنجارشکن ها ( دقیقا این عبارت را بکار برد ! ) حساس باشند !؟!؟

 

مرد جوان بلند شد برای پیاده شدن و مرد ماسک دار این بار متلک تلخی به او انداخت !! مرد جوان بی توجه به حضور دیگرانی که بودند موقع پیاده شدن یک عبارت بسیار رکیک تحویلش داد و راهی شد ... مرد ماسک دار مردد بود که پیاده شود و برخوردی بکند یا بنشیند و هضم بکند !! اتوبوس راه افتاد ... آن مرد هنوز با بغل دستی اش در مورد سلامت جامعه حرف می زد و رعایت همدیگر !!  کمی بعد بغل دستی اش هم پیاده شد و مرد در تب و تاب بود و چیزی که در حضور جمع ، بابت دستمزد نصیحتِ ناشیانه گرفته بود برایش ناگوار بود !! بلند شد و کنار من نشست و تا خواست حرف بزند با انگشت حماسه او را متوقف کردم و گفتم : " کرونا در مقایسه با رفتارهای بدی که سلامت جامعه را تهدید می کند بیشتر یک نعمت است تا بلا (!) من دو ایستگاه قبل از شما سوار شده ام و همه چیز را دیدم ... بهتر است تمام بکنید ! " معلوم بود از آن دسته آدمهای نچسب بودند که می خواهند به زور بچسبند !! با پرروئی دوباره ادامه داد : " آیا من بد چیزی گفتم !؟ " گفتم : " بد نگفتی ولی جوری گفتی که ظاهری دوستانه داشت ولی جنبه ی خودنمایی اش کمی بیشتر بود ... چیزی هم که شنیدی خیلی بد و خصمانه بود ولی حداقل رُک بود !! " بنده خدا چیزی نگفت و کمی بعد پیاده شد ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فایی پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 19:36

گاهی یه حرف زدنِ غلط ( حال لحن غلط یا استدلال غلط یا کلمات غلط) باعث میشود جای ظالم و مظلوم عوض شود....
نمونه اش همین کرونا که تمام بحثهای کم کاری کادر درمان و مالیات گریزی ایشان و از دماغ فیل افتادن این تاپ های جامعه را شست و برد....


اگر رفیق و فامیل پزشک داشته باشید می بینید که اساسا تربیت این قشر از ترم یک متفاوت است. تفاوت های اشکار دانشگاه های علوم پزشکی با دانشگاه های زیر نظر وزارت علوم از سلف و خوابگاه تا سرویس؛ استادهای یکی از یکی خود شیفته تر و غرب شیفته تر که یک خط در میان به این تحفه های اغلب خرخوان تاکید میکنند که شما «تاپ» های جامعه هستید و زحمت میکشید و درس میخوانید و سخت ترین درس ها را میخوانید و انچه شما میفهمید را کسی نمیفهمد و اگر کسی بهتان گفت بالای چشمتان خدای نکرده ابرو هست ( و ان کس ازقضا پزشک نیست) غلط کرده و بعد ان کارانه های کزایی در زمان طرح و استخدام....

همه باعث میشه این گروه یه نگاه از بالا پیدا کنند به مردم و ان بیچارگان مفلس را در رتبه و شان خودشان نبینند و ندانند.

سلام
وقتی اوضاع یک قشر قسم خورده اینگونه هست (!) چه انتظاری از اقشار قسم نخورده باید داشت (!!)
و صد البته مردم دارند چوب بدبختی خود را می خورند !؟ وقتی مردم رعایت بهداشت و تغذیه و ... را نمی کنند باید گرفتار این طبقه باشند ... یا وقتی مطالعه کافی ندارند باید گوش به حرف یک بیسواد بمانند ... و ایضا سایر مشاغلی که سوار زندگی مردم هستند از جیب مردم سواری می گیرند !

فایی شنبه 22 شهریور 1399 ساعت 22:06

با بیشتر حرفتان موافقم ولی اگر گرفتار «توهم توطئه» ام ندانید، خواهم گفت که همین تغذیه ی افتضاح که بر سرمان آوردند ( که خدا وکیلی از انتخاب و اختیار ادمی تا حد زیادی خارج است) روشی بود برای کسب درامد از بیماری های مردم....


هییییی که ادامه دادن این حرف ها سوز جگر میاورد نه سرد شدن دل!

سلام
توهم توطئه را با کمی اغماض به هر چیزی می توان تعمیم داد ولی در نهایت ما تصمیم گیر نهایی هستیم و بهتر است در این مورد از توهم وسوسه استفاده بشود !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد