یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کفترانه !! (1)

 

این روزها وقتی نوراخانیم از خواب بیدار می شود _(!) در حالیکه چشمانش را می مالد می آید آشپزخانه و اشاره می کند به پنجره که قاقا !! و البته دو منظور را با یک اشاره و کلمه می رساند !! فعلا به همه ی پرنده ها قارقا می گوید؛ " کلاغ " !! و دیگر اینکه قاقا شامل غذای مورد علاقه پرنده ها می شود؛ " گندم " !!

  

 

ساکنان یکی از طبقات ساختمان روبرویی ما ، چند وقت پیش در پشت بام کلنجار داشتند و بالاخره آمدند یک روشنایی داشتند که کفترها آنجا زیاد می نشستند (!) را با گونی و ... پر کردند تا از صدای مزاحم کفترها راحت بشوند !! بنظر منهم صدای کفترها باندازه ی صدای کلاغ ها و حتی صدای ناهنجار نمکی و فروشنده های دوره گرد و امروزه خریداران دوره گرد که همه چیز می خرند (!) مزاحم و از زیرمجموعه سلب آسایش می باشد !! ولی وقتی از آن فضای ناراحت بیرون می آیم می بینم که تقصیر من است که زندگیم ساعت منظمی ندارد و هر وقت دلم خواست می خوابم و ساعت 10 صبح هنوز برایم ساعت خواب است و کفتر و کلاغ و نمکی و ... تقصیری ندارند !! توی روستا هم اگر کسی بخواهد تا دیروقت بخوابد باید به همه ی  حیوانات چپ چپ نگاه بکند !! خروس ساعت 5 سگ رابیدار می کند و سگ ساعت 8  کلاغ و غاز و اردک را و آنها جمع شده جناب خر را ساعت 9 بیدار می کنند و کسی که صدای جناب خر او را بیدار بکند باید هم از همه شاکی باشد !!


خیلی سال پیش در محله ی قدیمی ما یکی از تجار بنام، که حالا بچه هایش همه کارخانه دار تشریف دارند و البته کمتر شبیه پدرشان هستند و غالبا به دایی شان رفته اند (!) تعمیراتی در ساختمانشان انجام دادند و وقتی داشتند نمای ساختمان را تراورتن کار می کردند که آن زمان کار هر کسی نبود که از این تجملات راه بیاندازد (!) یک جای نمای ساختمان که اتفاقا بدجور هم به چشم می زد و آشیانه پرنده بود را رد کردند و سوراخ را به همان حالت گذاشتند !! خیلی ها وقتی به ساختمان نگاه می کردند ابتدا آن مورد را می دیدند که وصله ی ناجوری به نظر می رسید !! ولی خدا بیامرز وقتی نگاه می کرد می گفت : " قشنگی ساختمان به آن قسمت اش هست !! "

 

خلاصه اینکه کفترهای محله چون کسی را نداشتند که شکایت بکنند رفتند روی پشت بام و شروع کردند به بغ بغو کردن !! فردای آن روز ما روی لبه پنجره آشپزخانه کمی نان خشک ریختیم تا بخورند و منتظر باشند تا نوبت رسیدگی به پرونده شکایت شان برسد !! و نوراخانیم هم خوشش آمده بود و از نزدیک پرنده می دید و ذوق می کرد !! تا اینکه خرید گندم برای کفترها هم به سبد خرید خانوار اضافه شد و هراز گاهی یک کیلو گندم می خرم و هر روز می آیند و می خورند ...

 

دیروز چیزی حدود 9 فروند کفتر روی لبه پنجره بودند و خانم گفت : " روز اول همش 4 تا بودند و امروز 9 تا شده اند !! " گفتم : " قدیمی ها که هرکدام 7 - 8 تا بچه داشتند، می گفتند سنگینی بچه ها را زمین تحمل می کند و روزی شان را خدا می رساند ... اینها هم دیده اند که روزی مرتب و روزانه می رسد (!) رفته اند ازدواج کرده اند و با اهل و عیال می آیند !! "


این روزها آن حرف قدیمی ها را مسخره میکنند و اعتقاد دارند بچه باید درست تربیت بشود و از این حرفهای شسته و تمیز می زنند (!) ، ظاه رامر هم نشان می دهد که تربیت امروزی ها یک دهم تربیت آن روزی ها نیست !!

 

البته تعدادی گنجشک هم توی حیاط هستند و داخل درختها زندگی می کنند و غالبا بالا نمی آیند و برای آنها هم گندم می ریزم و روزگارشان بد نیست ... امروز دیدم که سر و صدا زیاد است ومتوجه شدم که حدود 20 - 30 تا گنجشک توی حیاط و روی سیم برق نشسته اند و از قرار معلوم بله برون یکی از گنجشک زاده ها بود !! و گربه هم آمده بود به کمین نشسته بود که در نگاه اول بنظرمثل رشوه گیرهای نیروی انتظامی آمد که کنار ویلاها می چرخند و بعد از گرفتن رشوه مجوز می دهند که ساکنین باغ و ویلا هرطور دوست دارند خوش بگذرانند و تامین امنیت هم می کنند !!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فایی دوشنبه 27 مرداد 1399 ساعت 11:23

خدا نوراخانوم شما رو حفظ کنه....
و بیامرزه اون نجار عزیز رو.

سلام
سلامت باشی و ممنون ...
خدا همه ی آدمهای باشعور را بیامرزد و اگر در قید حیات هستند سلامت بدارد ، جسارتا یکی از تجار بنام بود !!

نگین جمعه 31 مرداد 1399 ساعت 16:17 http://www.parisima.blogfa.com

سلام بر همشهری دادو ...

مدیر ساختمون ما که بارها شاهد غذا دادن من به گربه های محله بود، میگفت اگه نگین بانو از این منزل اسباب کشی کنن، گربه های محله هم نقل مکان میکنن و میرن محل جدید !!!

حالا حکایت شماست
اگه زمانی از این خونه نقل مکان کردین باید به ساکن جدید بگین که حواسشون به روزی ِ کبوتر ها باشه .. اجرتون با خدا ..

از کار اون تاجر خیلی خوشم اومد، خیلی حرفه که آدم حواسش به آسایش پرنده ها هم باشه .. روحش شاد و قرین آرامش ...

سلام
توی کارخونه به من هم می گفتند ولی بنظر من هر انسان و حیوانی روزی خودش را دارد و ما برای هم وسیله هستیم ...
قبلاها مردم حساب خیلی جاها را می کردند حالا بیشتر روی فاز مالی فکر می کنند و متاسفانه در نهایت ، دنبال آرامشی می گردند که در ابتدا گم کرده اند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد