یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تنگ نظری اجتماعی !!

 

جوامع انسان ها بین خیر و شر تعریف شده است و تقریبا 99 درصد آدمها بین این دو هستند ولی در حرفها و تعاریف روزمره اغلب خود را به خیر و یا دیگران را به شر می چسبانند و خدا بیامرزد افلاطون و ارسطو را که آجر اول فلسفه را کج نهادند و بیش از دو هزار سال است که مردم دارند هی روی این آجرهای کج ، بناهای فکری می سازند و تمام نشده ، خراب می کنند !!

  

 

وقتی ساختارهای فکری جامعه نیز از این روال های غلط تبعیت می کند و همه چیز را باندازه ی سطح فکر خود محدود می کند (!) بناچار در مواجهه با مسایلی که نه از این هستند و نه از آن (!) دچار مشکل می شوند و چه بسا انحرافات فرهنگی از همان جایی آغاز می شود که ما به فکرش نبوده ایم !! هر قدر وسعت و پهنای باند خیر و شر در جامعه کم باشد ، آن جامعه می تواند از تنگ نظری متناسب با آن رنج ببرد !!

 

دوروز پیش سوار اتوبوس شدم تا بروم به یکی دو کار نیمه ضروری برسم (!) البته ضروری ترین عامل بیرون رفتن ملت ما از سر مشکلات اقتصادی می باشد و دومین عامل را می توان دلتنگی نامید !! مثلا د رمحله ی ما پیرمردها و پیرزن ها که دارای درآمد بازنشستگی معلومی هستند و اغلب از ناحیه بیمه سرشان کلاه رفته است (!) مجبورهستند تا بخاطر مابه التفاوت قیمت موجود در فروشگاههای مرکز شهر و فروشگاههای زنجیره ای گرانفروش ( و غالبا با تعریف همیشه تخفیف !) و مغازه های محله (!) که از صدقه سری عدم نظارت و یا دست در یک کاسه بودن بازرس و گرانفروش می باشد (!؟) که متوجه دولت فخیمه می باشد !!! مجبور هستند بروند و خریدهایشان را از مرکز شهر انجام بدهند و حالا هی زیرنویس و رونویس بگویند که سفرهای غیرضروری و تردد بیجا نکنید !! وزیر بهداشت باید اول برود با وزیر اقتصاد و سایر وزرا مسایل را بررسی بکنند و بعد از مردم درخواست بیجا بکنند !! و دلیل دوم که علاجش سخت تر است مورد دلتنگی می باشد و مردم دلتنگ سواراتوبوس می شوند و پیه ی مصایب اتوبوس را به تن می مالند و می روند دو ساعتی در خیابان های شهر و بازار مرکزی قدم می زنند و به خانه برمی گردند !! و این مورد را باید رفت و در شورای عالی فرهنگی کشور بررسی کرد که از دست وزرا کاری ساخته نیست !!

 

القصه داشتم با اتوبوس می رفتم دنبال کارهایم ... قبلا نوشتم که در چند مسیر جای خانم ها و آقایان را عوض کرده اند (!) و از قرار معلوم بازرسی که به هیچ کاری نمی رسد و همیشه مشغول در اتاقک خودش هست و وضعیت اتوبوسرانی به امید راننده ها رها شده است (!؟) شدیدا به رعایت این جداسازی حساسیت نشان داده است و گفته اگر یک خانم این طرف باشد و یا یک آقا آن طرف باشد !! زلزله ی مهیبی رخ خواهد داد و اتوبوس را یک روز از کار معلق خواهند کرد !! و این حساسیت در رفتار راننده و کمکش کاملا مشهود است !! خلاصه اینکه مشغولیت جدیدی درست شده است و خانم ها که طبق عادت می آیند تا از در عقب سوار شوند با داد و فریاد به جلو خوانده می شوند !!

 

آن روز یک اتفاق خاص افتاد ، یک نفر سوار شد و کمک راننده که کناردست من نشسته بود ، خیلی آرام گفت : " خانم بروید جلو .. " ولی آن فرد جواب داد : " من خانم نیستم !! " و آمد پشت سر من نشست !! یک دفعه ماشین توقف محکمی کرد و همه ی مسافران را سرجایشان لرزاند و راننده با صدای بلند به کمکش گفت : " به آن خانم بگو بیاید جلو ... " کمک که مرد مسنی است گفت : " خانم نیست !! " ولی راننده مگر ول کن بود ... گیر داده بود که بفرست جلو !! " کمک گفت : " برو ، خارجکی هست !! " ولی راننده هنوز روی حرفش بود وداد می زد ... من با دستم اشاره کردم که برو و راه افتاد ... تمام خانم ها سرشان را برگردانده بودند عقب تا ببینند این تازه وارد از چه قماشی هست !!؟ او هم بیخیال نگاهها نشست و گوشی اش را برداشت و یکی را گرفت و مشغول حرف زدن شد !! بقول برنامه های آشپزی تقریبا برای هر کلمه اش یک پیمانه ی پر (!) عشوه استفاده می کرد !؟!؟


من چندین نوبت به ملاقات این افراد دوجنسیتی موفق شده ام و از کم و کیف داستان هایشان تا حدودی خبر دارم !! ولی به جرات می توان گفت که 99درصد ملت همیشه در صحنه ی ما از این موجودات بیخبر هستند !! خانمی سوار شده بود که زیادی مسن تشریف داشت و جا هم نبود برود بنشیند (!) خانم ها بندرت جایشان را به فرد دیگری می دهند و از حق و حقوق خود جانانه و البته بصورت خطی دفاع می کنند !! ( کاری با استثناهای انگشت شمار ندارم !! ) یک گالن بیست لیتری در محدوده ی جداسازی بود که اکثرا کمک راننده آنجا می نشیند و پیرزن رفت و آنجا نشست !! سن اش بالا بود و انگار تابع قانون نبود !! راننده و کمک اش هم بیخیال شدند و انگار کمی از ناحیه اخلاق درگیر بودند !!! وقتی مسافر عجیب داشت با تلفن حرف می زد و سر خانم ها به نوبت برای تماشا به عقب برمی گشت (!) خانم مسن هم کمی مشکوک شد و نگاه کرد و با دیدن آرایش غلیظ زنانه و البته تیپ مردانه موها و ... (!) سرش را تکان داد و گفت : " آخر الزمان که می گویند همین است دیگر !! " خم شدم و آهسته توی گوشش گفتم : " مادر ، داستان آخرالزمان نیست ، اینها نوعی بیماری دارند !! " سرش را عمودی تکان داد و گفت : " پس خدا به پدر و مادرشان رحم بکند !! "

 

دو نفر در دو صندلی پشت تر (!) کمیسیون پزشکی گذاشته بودند و بیخیال اینکه او صدایشان را می شنود یا نه (!؟) داشتند کروموزوم هایش را کف اتوبوس می ریختند تا با تزریق هورمون مشکلش را حل بکنند !! یعنی ملت همیشه در صحنه ی ما واقعا اعجوبه هستند و در حل معضلِ دودوتای زندگی شان قفل مانده اند و برای مشکلات دنیای که صد سال از آنها جلوتر می باشد (!) برنامه ی مدون مدیریتی تنظیم می کنند !!

 

یکی هم در ردیف کنار ما نشسته بود و سرش را تکان داد و گفت : " ببین خودشرا به چه روزی درآورده است ، خاک توی سر پدر و مادرش که فکر می کنند بچه تربیت کرده اند !! " او هم جواب داد : " شما سرت به کار خودت باشد !! من اگر می خواستم می توانستم مانتو بپوشم و بروم جلو بنشینم !! " من از حرف آن مرد کمی ناراحت شدم و کمی بیشتر پرخاش کردم و محکم او را سرجایش میخکوب کردم !! طوری که دیگر از خانم ها هم کسی سرش را به عقب برنگرداند !! و البته درادامه کمی بیشترتر پرخاش کردم تا مردم همیشه در صحنه کمی به خودشان بیایند و بدانند که هر انسانی یک حق و حقوقی دارد و اگر دولت ما به داستان زندگی به چشم زن و مرد نگاه می کند باید جایی هم برای این افراد در نظر بگیرد ؛ یا هزینه بپردازد تا در انظار عمومی نباشند و یا هراز گاهی به جای مسایل چرت و بی اساس ، یک کارشناس پزشکی بیاورد و یک ساعتی در سال (!) برنامه بگذارد تا مردم بدانند که چه طیف های خاصی هم در جامعه هستند و نحوه رفتار با آنها را بلد باشند !!

 

این پست در 3 روز نوشته شده است ؛ اگر گاه آفتابی و گاه ابری باشد (!) از آن ناحیه می باشد !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 17 تیر 1399 ساعت 18:45 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

به موضوع خوب و حساسی اشاره کردین
مدتیه یک سریال میبینم بنام هم گناه
دختری که ظاهر دخترانه اما باطن پسرانه داره اما پدرش با علم به این مسئله به زور برای یک پسر جوان عقدش میکنه و به دامادش!! یک میلیارد تومن میده که دخترش( اما در واقع پسرش) برای ایشون نوه بیاره!!

دلم برای این قشر خیلی میسوزه ...

سلام
متاسفانه مسایل زیادی د رجامعه وجود دارد ولی همیشه برخی هاشون پررنگ می شوند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد