یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شترررررق !!

 

دیشب حوالی نیمه شب بود که صدای هولناکی برخاست !! البته صداهای هولناک  مخصوصا در تابستان ها در اطراف ما زیاد هستند !! ما همسایه پارک شاهگلی هستیم و نیمه های شب مردم بی تربیت و نامرتبی که از ددر شبانه برمی گردند (!) مابقی وحشیگری شان را توی خیابانها رها می کنند

  

که شامل باز کردن صدای ضبط ماشین تا جایی که امکان دارد و پخش ترانه های مردمی (!!) و گهگاه فریادهایی مانند شیهه ی اسب زورو از خود در می کنند و ...

 

البته به خاطر اینکه ماتقریبا آخر شهر تشریف داریم (!) همیشه یک گروه از سگ های ولگرد در نزدیکی ها حضور دارند و گاه تضارب آرایشان جواب نمی دهد و مانند کاندیداهای انتخاباتی به هم می پرند و سر وصدایشان بلند می شود ولی بهرحال می شود آنها را بخاطر سگ بودن تحمل کرد ولی حیواناتی که ادعای انسان بودن دارند را نمی شود به این راحتی ها تحمل کرد !!! این مکمل پست قبلی می باشد (!) وقتی من براحتی می توانم یک انسان را به خاطر بی تربیتی  ( حالا با هر خاستگاهی ! ) تحمل نکنم و او را از انسان بودن کنار می گذارم (!؟) چرا باید برای کشته شدن یکی دیگر در آن سوی جهان که نمی دانم چه بوده و چه کرده (!) صفحه ام را سیاه کنم !!!؟؟

 

خلاصه اینکه دیشب صدای هولناکی در خانه پیچید ... بسیار خسته بودم و نای بلند شدن نداشتم !! صدادر حدافتادن کابینت بود و یا فرو ریختن آوار یا رفتن اتومبیل توی کاراژ بدون باز کردن در !!  بیدار شدم ولی باز خوابیدم ... صبح خبردار شدم که صدا متعلق به چی بود !؟ اینهم تنها اثری که از حادثه شب به جا مانده بود:


 


و اممما صبح نوراخانیم خواب بود و چند بار تلفن زنگ زد ، مثل آدمی که از صدای تلفن ؛ آنهم موقع خواب کلافه شده و لحاف را روی سرش می کشد عمل کرده بود و من هم یک عکسی از او شکار کردم بیادگار

 


نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 22:02

سلام

ببخشید من متوجه نشدم، این بادکنکه که ترکیده؟

عکس دلما خانیم هم با اینکه چهره اش معلوم نیست ولی حال خوب کنه!
خدا حفظش کنه

سلام
بله ایشان بودند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد