یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ما و نگاه !!

 

اطراف ما پر است از انواع تماشاها ... ولی ما بیشتر دوست داریم روی برخی از آنها تمرکز کنیم و همین تمرکز باعث می شود تا خیلی از تصاویر را از دست بدهیم !! در خیلی موارد دیگر هم همینطور است ما وقتی مشغول کاری هستیم یا هدفی را دنبال می کنیم خیلی از جریانات اطراف را نمی بینیم ، جریاناتی که شاید در سالهای بعدتر افسوسش را بخوریم !!

  

 

رفته بودیم خانه مادرم ، کمی با نوراخانیم در بالکن بازی کردیم !! بیشتر بخاطر تماشای کبوترها و احیانا گربه های روی شیروانی خانه های قدیمی روبرو به بالکن می آید !! و کمی بعد پائین را نگاه کردم ... منظره حیاط از بالا ساده و زیبا دیده می شد !!

 


کمی بعد رفتم بیرون تا دوری در محله بزنم ... دیدن قیافه های آشنا در محله های قدیمی خیلی دلچسب است !! سری به مغازه دوستم زدم که وسایل کوهنوردی می فروشد ، ویترین های شیشه ای را جلوتر کشیده بود و برای همین رفتم پشت ویترین ها و یکی دو نفری هم آمدند و داشتم به آنها وسایل نشان می دادم !! بازار خوش و بش هم که برقرار بود ... از آینه روبرو هم خودم را تماشا می کردم ؛ وقتی بین وسایل کوهنوردی می ایستم آنقدر قاطی آنها می شوم که گم می شوم ...

 

شب در راه بازگشت سری به خانه برادر کوچکترم زدیم که این روزها حال خوشی ندارد و چند ماهی است که در خانه بستری افتاده است !! کمی نشستیم و بعد بانو گفت که می خواهد شب در آنجا بماند تا قئین خاتین اش ( جاری ، همسر برادرشوهر !! ) تنها نباشد؛ این روزها رسما از کت و کول افتاده است  !! من هم بلند شدم تا به خانه برگردم ... صبح کار داشتم و شب هم باید روی یک طرح چاپی کار می کردم !! تا به خانه برسم 1/5 ساعت طول کشید ... دو فقره اسنپ ردی دادند و لغو سفر کردند و بعد هم کسی پیدا نشد (!) کمی پیاده آمدم و کمی با تاکسی  و باز کمی پیاده و باز کمی با تاکسی و بالاخره از وسط پارک شاهگلی زدم و پیاده به خانه آمدم !!

 

شاهگلی خیلی شلوغ بود ، این روزها بهترین خنکای هوا را دارد و مثل همیشه پرمشتری بود ولی اغلب قیافه ها و تیپ ها دلچسب نبودند !! افراط و تفریط بدجوری توی چشم می زد !!

 

از استخر و عمارت وسط آن عکسی گرفتم ... شاید بنظر تکراری بیاید ولی هر عکسی پیام خودش را دارد و این نمای شاهگلی پیام شب 11خرداد بود !!!

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم کموری سه‌شنبه 13 خرداد 1399 ساعت 23:31

بسیار زیبا،اگه ابر و باد و ماه و خورشید و فلک و البته باران و رعد وبرق بذارن،جمعه بعد از ماه ها چشمم به این عمارت زیبا نگران خواهد شد.

ابر و باد و ... روزمره هستند و همیشگی ، شما برنامه تان را اجرا بکنید

نگین چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 00:41

سلام بر همشهری دادو

قبل از کرونا ! یکی از بهترین تفریح هام سر زدن به محله قدیمی و دیدن کاسب های قدیمی محله بود .. چند تا مغازه بسته شدن و صاحبانشون به رحمت خدا رفتن .. بعضیا تغییر شغل دادن و آدمهای جدید اومدن.. اما بعضیا همون قدیمی ها هستن با سر و موی سفید و چهره های پیر و شکسته اما آشنا و صمیمی ..

بلا دور باشه از برادرتون و شفا نزدیک .. انشاالله....
چقدر خوبه رابطه جاریها صمیمانه باشه .. من و جاریم با هم باشگاه میرفتیم از بس همش در حال بگو بخند و شوخی بودیم کسی باور نمیکرد جاری باشیم!!

نورا خانم یکی دو سال دیگه برای گربه های محله غذا میبره و شما عکسهای زیبایی در این زمینه، در وبلاگ خواهید گذاشت !

منظره شاهگلی همیشه زیباست .. چه شب و چه روز .. چه تکرای چه غیر تکراری .. یادمه یکبار منظره برفی شاهگلی رو گذاشته بودین که شاخه های درخت انگار قاب شده بودن برای عمارت شاهگلی...

بی ربط: خلیل بحران کرونا رو من نتونستم پیدا کنم!!

سلام
قدم زدن در محله های کودکی مثل این است که دارید مستند خاطرات خودتان را می بینید !

خلیل بحران را می گردم و پیدا می کنم برایتان

مریم کموری جمعه 16 خرداد 1399 ساعت 13:49

بعد از ۱۱۹ روز امروز ایل گلی رو دیدم و بسی شاد شدم ،اون قدر عکس انداختم فکر کنم همه فهمیدن عقده ای شدم از ندیدن این همه زیباییها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد