خوابهای دو شقه !!

ماه رمضان که می آید خواب دو شقه یم شود ؛ نصفش میماند برای قبل از سحری و نصف دیگر برای بعد از سحری !! حالا برای مردم این کفه ها فرق می کند برای برخی یکی می شود دو ساعت و دیگری ده ساعت ، و یا می آید در همان اندازه نصف نصف میزان می شود !! برای من در این چند شبی که گذشته شق اول چهار ساعت بود و شق دوم سه ساعت !!

 

ولی از نظر کیفیت فرق خیلی زیادتر از این حرفهاست ... خواب های ماه رمضان نسبت به خواب های قبل و بعد از آن ، کالری سوزتر تشریف دارند !! کیفیت هم برمیگردد به حجم غذایی که در افطار و سحری خورده می شود !! خیلی سال می شد که من برای افطاری فقط یک پیاله سوپ می خوردم ( شاید هم یک کاسه ! ) و همین افطاری من بود و می رفتم کوه و برای سحری محکم و سنگین تر و شیرین تر می خوردم !! و فقط قسمت خواب های بعد از سحری جوراجور از آب درمی آمد ... در این چند سال اخیر خواه ناخواه پای سفره افطار گیر می افتم و چون اهل کم کاری نیستم (!) هم افطاری را خوب می خورم و هم سحری را (!!) در نتیجه هر دو شقه ی خوابم ، سناریوهای عجیب از آب درمی آیند !!

دیشب توی خواب اول یک خانه بزرگ و قدیمی داشتم و البته یک اتاق که اندازه یک پارکینگ بود و تا خوابم تمام بشود کش آمده بود و اندازه ی یک سالن شده بود !! البته اینجای خواب زیاد عجیب نبود بلکه عجیب تر این بود که تمام دوست و آشناهایی که می شناسم و مشکل جا  برای کار دارند (!) را آورده بودم و برای هر کدام محدوده ای جدا کرده بودم و که دستگاه و ماشین هایشان را بیاورند و برای خودشان کار بکنند و جالب اینکه هر کسی که از راه می رسید برایش باندازه کافی جا داشتیم !! یکی هم توی خوابم بود که برای من از لقب کارآفرین استفاده کرد (!؟) و چون به این کلمه ی کذایی و مردم فریب حساسیت دارم (!) جواب دادم من کارآفرین نیستم بلکه جا آفرین هستم !! و از خواب بیدار شدم ...

خواب دوم عجیب تر بود و مهمان خانه ای بودیم با صاحب خانه ای که چهره اش تا آخر خواب دیده نشد !!! بعد تقریبا خیلی ها بودند که واضح ترین مهمان ها من و فوتورافچی بودیم !! صاحبخانه در خانه اش یک ببری داشت که ظاهرا دست آموز بود ولی بزرگ و زیارتش خیلی هولناک بود (!)  از بدبختی ما انگار دوست جدید پیدا کرده بود و می خواست با ما بازی بکند و هی ما را دنبال می کرد و از این کارها و خلاصه اینکه زَهره مان ترک برداشته بود !!!