یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عیدانه ...

 

امروز کمی کار داشتم و سری به چاپخانه زدم ، از بس به شلوغی بی مورد عادت کرده ایم (!!) خلوتی معقول کوی و برزن  ، به نظر دلگیر می آمد !!

  

 

حوالی ظهر سری به مادرم زدم ، البته کمی هم برای پیگیری مسایل دیگر بود ؛ مثلا مخزن آبگرمکن دیواری خانه برادر کوچک سوراخ شده بود و نیاز به تعویض داشت ... کمی معطلی و بالاخره مخزنی که 800هزار می گفتند و البته گران بود !! پیدا نشد و یکی پیدا شد به قیمت یک میلیون !!

 

خانه مادر هم نزدیک بیست روز است مشکل آب دارد ، آب قطع می شود و ساعت یک شب تا پنج صبح آب دارند !! آنقدر که مادرم و همسایه ها اموات اداره آب را هر روز آب می کشند ، صدام یزید کافر به پایشان نمی رسد ... هر کسی هم زنگ می زند می گویند داریم پیگیری می کنیم !! امروز همسایه پائینی زنگ زده به اداره کل و گفته ایشالا همه تان کرونا بگیرید که اینقدر به فکر مردم نیستید !!

 

ناهار را بهمراه مادرم خوردم  ... و کمی بعد یک ظرف هم پر کرد که سر راهم بدهم به خانه برادر کوچکم !!

 

بعد از ظهر کمی پیاده روی داشتم و چند نفر را دیدم و حرف زدم و با تنی چند تلفنی حرف زدم ... اوضاع روزهای آخر بازار خیلی قاراشمیش شده است ... خیلی ها دارند به اسم کنار آمدن و مراعات حال هم ، از شرایط پیش آمده نهایت نامردی را می کنند و بازار شیادی همچنان گرم است !!

 

مسیرم را جوری انتخاب کردم که کمی چهارشنبه سوری گردی داشته باشم ، بساط ترقه فروشی ها برقرار بود ، البته از نوع مجازش ...

 

رفتم و در چند کتابفروشی پرسه زدم ، یکیش محلول ضدعفونی گذاشته بود که موقع ورود مردم دست هایشان را پالوده کنند !! چیزی به چشمم نیامد ، متاسفانه آنچه کمر کتاب خوانی را شکسته ، نبود کتاب خوب است !!

 

از جلوی یکی داشتم رد می شدم که در ویترین کتابی مرا به اسم صدا زد که : بیا منو بعنوان عیدی امسالت بخر !! وارد شدم و کتاب را برداشتم و موقع پرداخت متوجه شدم که 50%تخفیف دارند ... موقع خروج از مغازه تازه چشمم به بنر دو متری تخفیف افتاد !!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد