یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ما و دیگران !!

 

 جمعه ها حوالی ساعت 7 می روم سنگکی محله ی مادربانو و بدون صف کشیدن و معطلی نان گرفته و می آیم ... ملت همیشه در صحنه تقریبا بعد از ساعت 9 می آیند و صف می ایستند و از همفکری باهم لذت می برند !!

   

تا من سر خیابان را بپیچم ،‌ماشینی از کنارم رد شد و رفت جلوی سنگکی ایستاد !! مرد مسنی پیاده شد و وارد سنگکی شد ... وقتی من به جلوی سنگکی رسیدم داشت بیرون می آمد ... با پاهای نامبارکش ضربه ای به در زد تا مبادا دستش را آلوده کرده باشد ،‌در باز شد و من کنار در بودم و چپ چپ نگاهش کردم و گفتم :‌"‌ در خانه تان را هم همینطوری باز می کنی !؟ یا در ماشین را !؟ " چیزی نگفت و راهش را کشید و رفت !! 


وارد شدم ،‌ سنگکی حرفم را شنیده بود و گفت :‌"‌ باور کنید هر بار که به در لگد می زنند انگار به من لگد می زنند !! در را باز می گذارم می گویند سرد است و می بندند و وقتی در را می بندم و با لگد در را باز و بسته می کنند !! "  شاطر از آن طرف گفت :‌"‌ مگر کرونا این مردم را بیدار بکند !! "‌ گفتم :‌"‌ کرونا ویروس است ،‌ سروش آسمانی نیست که اینها را بیدار بکند !! کرونا ممکن است بهترین ها را از جمع ما ببرد و باز بدترین ها باقی بمانند ... کرونا عذاب الهی نیست که ، یک پدیده ی طبیعی است و اگر صبر کند ،‌ما غنی شده ی آن را بهمراه انقلاب مان به تمام جهان ، بالاخص خود چین صادر خواهیم کرد !!! "

 

هر دو خندیدند و البته بلند بلند خندیدند ... با خودم گفتم دو فقره نان خریدم ، یکی را نیش زدم و نیش دو نفر را باز کردم !! زندگی یعنی همین ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد