حکایت پوست موز !!

شنیده اید که می گویند مردی پوست موز می بیند و می گوید : " وای ... بازم باید زمین بخورم !! " این حکایت مردم ماست ، البته در همه ی صحنه ها و تاکیدا در پای صندوق های رای گیری در هر سطحی !!!

 

دو روز است که خبر می گوید بارش شدیدی در راه است ؛ مخصوصا برای شمال و شمالغرب و حتی خودم شنیدم که می گفت بارش در برخی مناطق تا نیم متر خواهد بود ... امروز مردم همیشه در صحنه در استوری ها و فیلم های تلگرامی از گیر افتادن در جاده ها ( مخصوصا اتوبان تبریز - زنجان ) فیلم گذاشته بودند !! یعنی آنقدر با پوست موز مانوس شده اند که از آن فیلم هم می گذارند و صدالبته ضروری بودن همه ی فعالیت های مردم غیر قابل انکار است !!

امروز ابتدا باد شدید داشتیم و بعد کمی باران !! و کمی بعد آسمان آبی شد !! و کمی بعد کمی کولاک داشتیم !! و بدنبال آن آسمان آفتابی شد !! و بعد از ظهر که من داشتم بااتوبوس به شهر می رفتم (!) آسمان ما صاف بود و آبی ولی در نیمه های راه که به مرکز شهر نزدیک می شدیم بیکباره برف آمد ؛ آمدنی !! دو ایستگاه بعد که من پیاده شدم ، حدود 5 سانتی برف روی ماشین های پارک کرده بود !! دو ساعت بعد همه در تکاپوی بستن مغازه ها و رفتن به خانه شدند !!  نرم افزار نشان می داد که همه راهها ترافیک سنگین دارند !!

ساعت 19 باتفاق دوستم که هم محله ای هستیم راه افتادیم بطرف خانه !! تقریبا همه جای ماشین اش اشکال داشت و تنها مسافرش سالم بود که آنهم موقع پیاده شدن برای هل دادن ماشین ( که صرفا بخاطر امر خیر بود و راه ماشین های دیگر را سد کرده بودیم !!) سرید و کاش زمین می خورد ولی همان زمین نخوردن باعث فشار آمدن به بازو شد ... و حالا نوراخانیم هم مرا ضربه فنی می کند !!

وضعیت بغرنجی پیش آمده بود ، از همه رقم ماشین توی خیابان ها در حال سر خوردنو لیز خوردن بودند و خدا را شکر (!) همه مبتلا بودند به حکایت همان پوست موز !!!

ساعت 21 به خانه رسیدیم ... البته در محله ی ما یک پنجم شهر برف نیامده بود !! همیشه وقتی شهر آفتاب است ؛ ما یا بارش باران داریم و یا بارش برف ، ولی این بار قضا را جور دیگر نوشته بودند !!

جالب اینکه در وسط دو ساعت ترافیک و عدم دید مناسب و ... دوستم از من می پرسید برای عید مسافرت به کجا خوب است !!؟ گفتم با این ماشین بهتر است بروی بوشهر و بندرعباس !! البته تا کیش و قشم هم می توانید با این ماشین روی آب راه بروید !!!