یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

حس خوب ...

 

حس خوب را می توان در هر لحظه ای آفرید و به همدیگر هدیه داد ... ربطی به تقویم و روزهای سیاه و سفید درج شده در آن ندارد (!) چه بسا حس خوب در زمان های بظاهر گرفته و بد (!) سراغ آدم بیاید و چه بسا آدم در شرایط بظاهر خوب خالی از حس خوب باشد !!

   

حس خوب را می توان گرفت و می توان داد ... بعضی ها بیشتر دوست دارند تا حس خوب را بگیرند و بنوعی یک طرفه شده اند !! در حالیکه برای گرفتن و دادن حس خوب باید انسان خودش را در یک شرایط خوبی از تولید حس خوب نگهدارد !! همه چیز می توان در این دادنو گرفتن موثر باشد و نیز در داشتن آن شرایط خوب (!) و نباید آدم خودش را مقید به چیزهای خاصی بکند و فکر بکند که تنهادر صورت داشتن فلان چیزها شرایط خوب برای دادن و گرفتن حس خوب مهیا می شود !! برخی ها درهر موردی اول پای پول را پیش می کشند و یا داشتن آمادگی های ایده آل (!) ولی واقعیت این است که لیاقت حس های خوب در همه جا و در همه ی افراد به یک اندازه پخش شده است ...

 

وقتی ما یک کار خوب می کنیم ،مطمئنا کسانی از حس خوب آن استفاده خواهند کرد !! شاید بنظر بیاید که حس خوب را باید تولید کرد و به بالاترین قیمت فروخت (!!) این همان حس های قابل معامله هست که در ارتباطات شناخته شده و تعریف شده رواج دارد ؛ بد نیستند ولی بنوعی می توانند نشانه ی ضعف و نیاز خود افراد باشند !! تولید حس خوب وقتی از کمال شخصیتی بوده باشد و بدون چشمداشت و انتظار برای نتیجه باشد می تواند برای همه قابل استفاده و جذب باشد و برایش زحمتی هم کشیده نشود که انتظار تشکر و دریافت مزد بشود !!

 

یکی از معضلات دنیای کارمندی که تولید حس بد می کند و این روزها بازخوردش را در همه ی ادارات و سازمان ها می بینیم این است که کارمند جماعت وظیفه ی محوله اش را درست انجام نمی دهد و نگه می دارد تا برای اشخاص خاص ( مثلا آشنا !! ) و یا در ازای خواسته ای خاص ( مثلا زیرمیزی ! ) انجام بدهد و کار درست در زیر این عنوان قرار گرفته است و برای همین نه تنها برای همان آشناهای خاص (!) که برای آن شرایط خاص (!) هم تولید حس خوب نمی کند ... اگر کاری بدون درنظر گرفتن انتظارات دیگران و بر اساس چارت تعریف شده و روال اصلی اش انجام پذیرد ، سهولت برخوردها و دریافت خدمات و ... یک حس فراگیر و خوب تولید می کند که همه را دربر می گیرد ...

 

چند روز پیش با یک اسنپ به خانه برمی گشتیم ... نه ظاهر ماشین و نه ظاهر راننده آن چنان نبود که در وهله ی اول انتظار حس خوبی از آن برود !! و با توجه به اینکه در یکی دو جا به ترافیک حاصل از مراسم عزاداری خیابانی برخورده بودیم !! نوع برخوردش و حرفهایی که می زد فقط تولید حس خوب می کرد و برای همین شنگول منگوش به مقصدمان رسیدیم !! یک جائی ماشینی بدون زدن چراغ راهنما بیکباره به راست پیچید که جلوی پارکینگ شان بود !! راننده ماشین ما هم یک بوقی زد و او هم برگشت و بوق زد و دستش را تکان می داد و در نوع خودش خیلی جالب بود که هم کار غلط می کرد و هم شاکی بود !!!  گفتم : " لابد او فکر می کرد که ما او را می شناسیم و می دانیم که خانه اش آنجاست و داشت می رفت خانه اش و نیاز به چراغ راهنما نبود !! " راننده گفت : " شادی فکر کرد که آشنائیم و با بوق سلام دادیم که با دست هم داشت خوش و بش می کرد !! " و بعد اضافه کرد که هر روز در شهر آن قدر از این اتفاقات می افتد که پایانی ندارد و تعریف کرد که چند روز پیش یک پیرمردی داشت از خانه ماشین را خارج می کرد و وارد خیابان شده بود و با یک ماشینی که می آمد تصادف کرده بود ، افسر آمده بود و او را مقصر نوشته بود و پیرمرد می گفت : " بگذارید زنگ بزنم یک کارشناس دیگر بیاید ، این نمی داند !! اینجا جلوی خانه ی من است ، من چرا باید مقصر باشد !؟!؟!؟ "

 

در حالیکه خیلی وقت ها بدون اینکه موردی بوده باشد ، راننده شروع می کند به فرستادن فازهای منفی که یا به مشکلات خودش ربط دارد و یا به جریاناتی ربط دارد که او در آن هیچ نقشی ندارد و فقط فکر می کند که با نظر دادن نشان می دهد که خیلی می فهمد !! در حالیکه به غیر از تولید حس بد کاری نمی کند !

 

دو روز پیش آوردند و سایبان ایستگاه اتوبوس محله را نصب کردند و دیروز هم داشتند رنگ می زدند ...

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سروش شنبه 16 شهریور 1398 ساعت 13:09

فصل مشترک زمینه ی آن رفتار کارمندها و این رفتار رانندگان‌مان، به باور من بی‌مسئولیتی است که جزو فرهنگ عمومی ماست و در شخصیت بیش‌تر افراد جامعه‌مان کم و بیش وجود دارد.
از آن طرف من در موقعیت‌هایی نیز قرار داشته‌ام که اولویتم خدمت‌رسانی و انجام درست و حتی اضافه‌تر وظایفم بوده است. اما نتیجه چه می‌شود در مملکت ما؛ طلبکاری مردم!! به نظر من طلبکاری نابجای مردم و بی‌مسئولیتی در انجام وظایف، دو روی یک سکه‌اند.

سلام
مردم طیف گسترده ای هستند و کارمندها اعضای سیستم محسوب می شوند !! کار روی کارمندان راحت تر از فرهنگ سازی روی مردم است با همان کارمندان فاسد !!
متاسفانه در کشور ما کارمند با صد خواهش و پارتی استخدام می شود و بعد دقیقا بعنوان مخالف سیستم اش رفتار می کند و البته بهانه اش هم مهیاست ؛ یکی را نشان کرده و بعنوان دُزد و الگو عَلَم می کند !! و طبیعی ست که با این حجم از کارمندان فاسد که در ادارات وجود دارند ، پرچم مسئولین خلافکار بالا خواهد بود!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد