ساعت 2.25 دقیقه شب بود که با صدای نورا بیدار شدم !! البته بیدار نشده بود و یک نیمچه جیغی کشید تا مرا بیدار بکند !! وقتی برگشتم و موبایلم را نگاه کردم 2.30 شده بود و برای همین موبایل را باز کردم و والیبال را تماشا کردم ...
بازی خیلی خوبی بود ، در ستِ اول و دوم برزیل واقعا خیلی سر بازی می کرد و انگار دست و پای بچه ای تیم ایران بسته بود ، مخصوصا سرویس هایی که می زدند و شیرازه ی تیم را بهم ریخته بودند ... کمی بعد تیم ایران خودش را پیدا کرد و به بازی برگشت و حتی در طول گیم سوم و چهارم و حتی پنجم با یکی دو امتیاز فاصله جلو افتاده بود و رسما اعصاب مربی برزیل داغون شده بود !!
وقتی در ست پنجم جای تیم ها در میدان عوض شد ، انگار تیم ها روجیه هایشان را توی زمین هایشان جا گذاشتند و فقط خودشان رفتند ... اعتماد به نفس ایران ماند برای تیم برزیل و استرس تیم برزیل ماند برای ایران ... و در یک لحظه رگ جهان سومی تیم ایران گل کرد و آن عبارت بود از رفتن به طرف داور و اعصاب خردکردن خود و دیگران (!) بازیکن بزرگ و کوچک یک چنین جاهایی به چشم می آید !!! دو امتیاز جلو تبدیل شد به امتیاز برابر و درنهایت تیم برزیل به راحتی ست پنجم را برد و پیروز میدان شد !! اعصاب معروف که به هم می ریزد ، تیم را به منجلاب می برد و این یعنی تاریخ مصرف این بازیکن تمام شده است ولی کو گوش شنوا !؟!؟!؟
===
عصر جمعه هم به تماشای بازی تنیس مردان بزرگ این رشته گذشت ، یک چیزی حدود سه ساعت نگاه کردم و بعد منتظر اتمام بازی نشده و به خانه برگشتیم ... فرقی نیم کرد یک تکه یک ربعی از بازی را ببینی یا بنشینی و سه ساعت ببینی و یا تا آخرش را داشته باشی !! کلاس این رشته واقعا بالاست و محال است هر کسی بتواند در این رشته نپخته و کشکی (!) بالا برود ... فدرر سوئیسی و نادال اسپانیائی ، همه را مبهوت قدرت و سرعت و دقت خود کرده بوند !!
دقیقا همان روحیه ی حرفهای نبودن جهانسومیایی است که اینجا و آنجا گریبان ورزشهای ما را میگیرد!
سلام

اگر فکر کنیم که دیگرانی هستند که ما را جهان سومی نگه می دارند ، سخت در اشتباهیم !! دیگران از تعصب ما در جهان سومی ماندن ، استفاده ممکن را می کنند !!
جهان سوم بودن یعنی چیزی که باید رها کرد را دو دستی چسبیدن !!!!!