یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آدم خوب ؛ آدم بد !!

 

توی راه بودیم و از هر دری حرفی بود !! منهم از پنجره ی بغلی رفته بودم در دوردست ها برای خودم می چرخیدم ... کوههای اطراف مسیر را کمابیش رفته بودم و برای همین وقتی به آنها نگاه می کردم سعی میکردم تصور کنم که از بالای آنها همین جاده را دارم نگاه می کنم !!

 

 

 

در مورد یکی حرف می زدند و ایضا خانم اش که آدم های خیلی خوبی هستند ... نه اینکه در مورد کارهای خوبی که می کنند چیزی بگویند !! بلکه در مورد کارهای بدی که نمی کردند حرف می زدند !! مثلا در مورداینکه اصلا پشت سر کسی حرف نمی زنند و اگر پیش آنها در مورد کسی حرف بزنندانگار که نمی شنوند و برای همین اصلا در بحثی که به آنها ارتباط ندارد شرکت نمی کنند و ...


گاهی اوقات کار بد نکردن همان خوب بودن است و این یعنی انسان در اصل اش بد نیست بلکه کارهایی که میذکند او را پائین می آورد ، کارهایی هم که می کند الزاما بد نیستند ها (!) گاهی برخی از کارهای خوب با نیت های نه چندان خوب انجام می شود که در درازمدت همان تاثیر بدش در زندگی نمایان می شود ... برای کسانی که نمی توانند کارهای خوب بکنند همان بهتر که کار بد نکنند و در همان صفرِ خوبِ خودشان بمانند !!

 

===

 

یکی از دوستان که دودِ آهش برای ناهنجاری ها و اتفاقات و ... در فضای مجازی ، بیشترین میزان آلودگی را دارد !! داشت از سفرهای نوروزی اش تعریف می کرد که ایران خودش صد تا جا برای دیدن دارد و حیف است که خیلی از این جاها را آدم نرود و نبیند !! البته من در جریان بودم که دو روز مانده به عید هم چند روزی در سفر باکو تشریف داشتند !!

 

از باب گوشمالی حقیقی به داد و قال های مجازی اش حرف را کشیدم به این طرف و آن طرف و بردم به مسجد محله ی قدیمی مان رساندم و تعریف کردم که در روزگاری نه چندان دور ؛ شاید صد و پنجاه سال پیش (!) بخاطر زمین لرزه و شاید هم کهولت زیاد ، ساختمان مسجد محله فرو می ریزد و این اتفاقا مصادف با زمانی بود که یکی از متمولین محله بنام حاج کاظم بار و بندیل سفر به مکه بسته بود !! با اتفاق رخ داده ، حاج کاظم تصمیم می گیرد که مخارجی که برای سفرش درنظر گرفته بود را خرج بازسازی مسجد بکند و اگر قسمت شد در زمان دیگری به سفر حج برود !! سالها بعد این مسجد را بنام او کرده و امروزه بنام مسجد حاج کاظم می شناسیم !!

 

و سپس گفتم :" چند روز مانده به عید نوروز ، داستان سیلاب و زلزله در کشور راه افتاد و عده ای در فضای مجازی پروفایل سیاه کردند و ایران تسلیت نوشتند و کلی برای روزگار خط و نشان کشیدند ولی عده ی زیادی از آنها از تفریحات داخلی و خارجی شان نماندند که می توانستند همان تسلیت را بصورت عملی نشان داده و حداقل نقش حاج کاظم محله ی ما را بازی بکنند !! و خیلی ها هم بودند که اهل مجاز نبودند و از همان مقدار کمی که داشتند برای مردم مصیبت زده کمک فرستادند و یا خودشان رفتند !

 

برای کمک کردن دنبال بهانه گشتن لازم نبود ولی برای از زیر بار کمک در رفتن می شد هزار بهانه تراشید !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد