و کمی فوتو شاپ ...

از وقتی انسان بوده ، این سفیداب و سرخاب هم بوده !! بعدا که انسان کمی پیشرفت کرد لوازم آرایشی هم پیشرفت کردند و حالا آدمها برای رسیدن به زیبائی دلخواه ( و نه واقعی !! ) دست به کامپیوتر شده اند و چیزهایی که نیستند را خلق می کنند ...

دیروز عصر سر راه چند مراسم ختمی که می رفتیم (!!) سری به موزه صدا زدیم تا یکی دو تا عکس بگیریم !! از قرار معلوم مامور شده ایم تا کمی برای راه افتادن این موزه کمک حال موسس آن باشیم !! در کشوری که کارهای دولتی اینهمه لنگ می زند ( بواسطه ی مدیریت غلط !! ) پاپیش گذاشتن و متولی کارهای خصوصی شدن نه تنها دل شیر می خواهد بلکه حوصله نوح و صبر ایوب هم طلب می کند ...

هوا اصلا برای عکس گرفتن خوب نبود و تماما طوسی تشریف داشت !! من هم دوربین گوپرو را برداشته بودم و می خواستم از ویترین ها برای تست ، چند تا عکس واید بگیرم تا بعد از برش در تهیه بروشور استفاده بکنم ... وارد حیاط که شدیم رفتم و در گوشه ای ایستادم و به دوستم گفتم : " بیا این طرف تا توی کادر نباشی !! " بنده خدا چند قدمی عقب تر رفت و بعد دوباره گفتم : " بیا کنار من تا ببینی منظورم چیست !! " وقتی پشت دوربین رسید دید باندازه ای واید تشریف دارد که از دیوار کنار دستم توی قاب می باشد و تازه منظور مرا گرفت !!

یکی دو تا عکس معمولی و واید گرفتم ولی اوضاع آسمان اصلا خوب نبود و بعد رفتم سراغ مجموعه های داخل ساختمان ...

وقتی به خانه رسیدم یک عکس آسمان آبی از اینترنت برداشتم و به کمک برنامه ی فوتوشاپ آسمان عکس هایم را عوض کردم و شدند عکس زیبا ... ( البته ساختمان مجاور را هم برداشتم که مزاحم نباشد !! )