فکر و خیال ...

دیروز توی اتوبوس نشسته بودم و راننده اشاره ای کرد به موهای سفیدم و گفت : " آدم نباید زیاد فکر و خیال بکند !؟  گفتم :" فکر و خیال هم برای آدمی است !؟ وقتی داشتند عقل می دادند ، بابا آدم باید فکر اینجایش را هم می کرد که این عقل خروجی هایی بنام فکر و خیال دارد که هم مایه آرامش و آسایش است و هم مایه پریشانی و دغدغه !! "

 

و کمی بعد در همان اتوبوسی که نشسته بودم تا از میان ترافیک سنگینی که بواسطه شلوغی مرکز شهر و هجوم مردم برای خرید درست شده بود ، رد بشویم ... مردی که کنار دستم نشسته بود گفت : " ظریف هم که استعفا کرده است !! " گفتم : " ظریف مگر چکاره بود !؟ " با تعجب به من نگاهی کرد و انگار با یک توریست طرف بوده باشد ، گفت : " وزیر امور خارجه بود دیگر !! " گفتم : " می دانم عنوانش وزیر بود (!) ولی واقعا چکاره بود !؟ و چه برنامه ای داشت که استعفایش باعث نگرانی بشود !؟ مدیریت در کشور ما مدل شطرنجی نیست که آدم بگوید فلانی وزیر است و فلانی پیاده (!) مدیریت در کشور ما حکم تخته - نرد را دارد !! امید از تاس تامین می شود و همه چشم به تاس و شانس جلو می رویم و همه هم مثل هم هستند فقط می ماند کمی دلخوش بودن به عنوان ها و کمی خوش خوش بودن به سهم بیشتری که حلال یا حرام بدست می آید !! "

یادم افتاد که در سایتی ، زمانی که ظریف داشت انگلیسی حرف می زند مردمی بودند که امتیاز بزرگی برای این انگلیسی حرف زدن قائل بودند (!!) انگار مشکل کشور ما در رابطه با کشورهای دیگر انگلیسی بلد نبودن وزرا بود !! و البته که در پرونده اش بغیر از این امتیاز چیز دیگری نبود ؛ الا اینکه سی سال قبل از وزارت را در سازمان ملل گذرانده بود و البته کسی نمی داند کارش چی بود و وظیفه اش جلو بردن کدام برنامه !!؟ ( منظور از کسی ، عموم مردم هستند و البته بالادستی ها مطمئنا می دانستند !! ) و اینکه چرا مردم ما عادت دارند برای کسی که نمی شناسند هورا می کشند و چرا برای کسی که نمی شناسند تاسف می خورند (!) باید بررسی و تحقیق اساسی و فرهنگی کرد !! شاید شعور سیاسی غالب در اغلب ما این باشد که حرف می زنیم که لال ا زدنیا نرفته باشیم ...

سه شنبه گذشته در مجلس - فضولی بودم !! نشست خوبی است ولی کم کم دارم به این نتیجه می رسم که منافع کمی که دارد به مضرات فرهنگی بالائی که دارد نمی چربد !! و خدا را شکر که کسی هم متولی فرهنگی شهر نیست و هر کسی دو دستی میز خودش را چسبیده است !! در یکی دو جلسه ی گذشته دُزِ قومیتی خیلی بالا رفته است و البته با پرداختن به شعرهای نسیمی ؛ هرچند بصورت انتقادی (!) بنوعی دارند پایش را به میان می کشند تا الگوهای فرهنگی جدیدی به مردم معرفی شوند !!!! الگوهای قبلی کم کم تاثیر خود را از دست داده اند !!! حالا دیگر کسی برای ستارخان تره خورد نمی کند !!! و تیم تراکتورسازی هم با وجود 70 - 80 درصد کادر و بازیکنان غیر ترک زبان (!!) دیگر چندان چنگی به دل هواداران نمی زند و مردم کم کم فهمیده اند که حضور صدهزار نفری در ورزشگاه 70هزار نفری !! شور قومیتی آنها را خوب نشان می دهد ولی شوری که به درد نمی خورد و راههای شعورش را سد کرده اند !! فعلا قوم یاجوج ماجوج متولی فرهنگی تبریز شده اند و دارند بسترهای فکری و فرهنگی درست می کنند !!!

دیروز صبح رفته بودم برای دخترم شناسنامه بگیرم !! روی برگی نوشته بود تا چهار روز به دفتر ثبت احوال مراجعه کنیم !! ولی در جواب شنیدم که بعداز 5 - 6 روز حاضر می شود !! یادم افتاد که در دوره های ایزو یاد می دادند که خودتان بنویسید چکار می کنید !؟ و بعد واقعا به آن عمل کنید !! چیزی که در فرهنگ سه هزار ساله ی ما و حتی فرهنگ هفت هزارساله ما (!) انجام نیافته است و ما هیچگاه حرفی که زده ایم را عمل نکرده ایم و تطابقی بین حرف و عمل نداشتیم !!! ما حرفهای زیادی زده ایم و البته کارهای زیادی کرده ایم ولی هیچگاه منطبق با هم نبودند ... به متصدی ثبت گفتم : " البته تقصیر شما نیست ، احمقی که این برگه را نوشته است فرق بعد و تا را نمی دانسته و باید می نوشت بعد از چهار روز !! "

یک موردی هم در بیمارستان داشتم تعریف می کرم و آن اینکه وقتی پرسیدند اسم بچه چی خواهد شد !؟ گفتم : " می خواهم بروم و یک اسم دو سطری بگذارم ؛ مثلا نورا-مینا-لیلا- رومینا- دومینا- ... !! چون در کشور ما گذاشتن اسم دردسرش کمتر است ولی برای حذف کردن باید کلی مصیبت کشید !! اسم را بعدا نمی شود تغییر داد و یا افزود ولی با یک فیش ده هزار تومانی می شود یکی را کم کرد !!! بچه بتدریج که بزرگ شد می تواند از پول تو جیبی اش ( که دایی اش می دهد!) برود و فیش بگیرد و اسم را مثل موهایش کوتاه بکند !! "