یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی با ریسک بالا

 

دیروز باتفاق دوستان در مراسم شام غریبانی شرکت کردیم که مانند سایر مرگ های روزمره نبود (!؟) هر روز در اطراف ما مرگ های زیادی اتفاق می افتد و بقول سهراب سپهری :

مرگ گاهی ریحان می چیند

مرگ گاهی ودکا می نوشد

گاه در سایه نشسته ست و به ما می نگرد !!

   

گاه خبر مرگی در شهر می پیچد و تاسفی بهمراه دارد ، البته این شامل مرگ هایی که رسانه های سیاسی آنها را پررنگ می کنند نمی شود !! مرگ یک فرد تاثیرگذار و نیک می تواند تاسفی عمومی بهمراه داشته باشد و انسان ها حس کنند که شخص مهمی را از دست داده اند !! و گاه خبر مرگی می پیچد که بهمراه خود شوک بزرگی را به شنونده ها وارد می کند و این بازتاب ابهت عدم و مرگ است که سایه اش را بر سر زندگی می اندازد و مردم را بنوعی وحشت زده می کند !! خبرهایی مانند اخبار خودکشی و قتل و حادثه های یهوئی !!!

 

دیروز در مسجدی که ما بودیم و در قسمت بانوانی که تعریفش را شنیدیم یک شوک بزرگ از این اتفاق دیده می شد ، شوکی که حتی به گوشهایی که خبر را شنیده بودند نیز رسیده بود ... روز جمعه دوستان ما در برنامه ی صعود به قله کمال از قله های سهند بودند و حین بازگشت یک اکیپ 3 نفره را می بینند که در حال بالا رفتن بودند ، با توجه به شرایط منطقه و خشونت خاصی که دارد (!) اکثریت کسانی که آنجا می روند ؛ مخصوصا برای اسکی کردن ( چون پیست اسکی سهند در همان جا قرار دارد ! ) سعی می کنند بیشت راز ساعت 15 آنجا نمانند و سریعا برمی گردند !! هم بخاطر افت سریع دمای هوا و هم احتمال یخزدگی در مسیر بازگشت و ...

 

و دوستان ما حین پائین آمدن با فریاد دوستشان که آنها را متوجه عقب سرشان می کرد می بینند که یکنفر تعادلش را از دست داده و معلق زنان در یک سنگلاخ یخزده پائین می آید و این تمام داستان زندگی آن فرد بود ... همراهانش که بدلایلی که به مسائل فرهنگی جاری در شهر مربوط می شود بالای سرش آمده و بعد زا اطمینان از مرگ او به طرف پائین برمیگردند و دوستان ما نیز می آیند و خبر به هلال احم رو نجات کوهستان می رسد و اکیپ 3 نفره برای بازگردان جسد متوفی به محل می روند و بقول یکی از بچه ها یاکیپ اگر یک ربع دیرتر به محل می رسیدند ، گرگهای منطقه زودتر از آنها رسیده بودند ؛ از قرار معلوم وقتی گرگها به بوی خون به منطقه می آیند یک تپه با اینها فاصله داشتند و مواجه شدن با گرگ زمستان را هیچ عقل سالمی قبول نمی کند !!

 

بعد از بازگرداندن جنازه ، معلوم شد که ایشان خواهر یکی از دوستان قدیمی ما می باشد و برای همین دیروز سر خاک رفتیم و بعد از ظهر در مجلس شام غریبان بودیم و امروز اگر کاری پیش نیاید در مجلس ختم خواهیم بود ...

 

دیروز توی ماشین و موقع رفتن به مسجد ، همراه دوستانی بودم و دوستی دارم که بطرز عجیبی روحیه مان به هم نزدیک است و او را فردی خیلی محتاط می شناسند و در گروه یکه دارند غالبا جلوی حرکات غیرمعقول و اضافی را می گیرد و ... حرف از اتفاقی که افتاده بود شد و من بالای منبر تشریف داشتم و گفتم  :" این اتفاق فقط برای تازه کارها نمی افتد و چه بسا یک حرفه ای هم دچارش بشود ، مهم این است که انسان قبل از اجرای برنامه زمستانی ، هدف اجرای آن را بداند و بی گدار به آب نزند ! " و دوستم اشاره کرد که در همان برنامه ا یکه اینها هم اجرا کرده بودند می شد اشتباهاتی کوچکی را ردیابی کرد که بنوبه خود می توانست عاملی برای یک اتفاق بزرگ باشد !!

 

انسان ها غالبا به دو نوع خود را به رخ دیگران می کشند و این به چشم آمدن یکی از نیازهای روحی بشر بوده و خواهد بود ( با خوب و بدش کاری نداریم ولی در حد بالایی بین فرهنگ زندگی روزمره ی مردم رواج دارد !! ) و انسان های پیشرو دو دسته هستند و انسان های زیادی پشت سر آنها حرکت می کنند !!


دسته ی پیشروی اول کسانی هستند که انسان های موفق و با برنامه ای هستند و با نیمه پر لیوان جلو می روند و متاسفانه افراد کمی دنباله روی آنها هستند و با حسرت و تشویق از زندگی آنها یاد کرده و تعریف می کنند ولی کمتر سعی می کنند مثل آنها باشند و بیشتر دوست دارند بچه هایشان مثل آنها باشند !!!! و دسته ی دوم از این انسان های پیشرو با انگیزه های غلط و ریسک های بسیار بالا اقدام می کنند و بر پایه ی نیمه خالی لیوان حرکت می کنند و شکست خورده هایشان به یک نوع قهرمان می شوند ( در چشم مردم عادی !! ) و موفق هایشان هم به یک نوع دیگر قهرمان جامعه هایشان می شوند و گاه فرامنطقه ای هم می شوند ( و باز در چشم مردم عادی !! ) دسته ی دوم آدمهای خوشبختی نیستند ولی چون بازتابی از روحیات غلط  و شکست ها و ناکامی های مردم را در خود منعکس می کنند می توانند تبدیل به ستاره های فرهنگ و قوم خود بشوند !!

 

برنامه های ظاهرا ورزشی و حتی رفتارهای عام المنفعه و هر رفتاری که چشم ها بسوی خود بکشد می تواند راهی برای بروز این اتفاقات باشد و هر قدر سطح فرهنگ یک جامعه پائین باشد ، این رفتارهای از نوع دوم و انتخاب های با ریسک بالا  شایع ترمی شوند و نمود این وضع در دنیای مجازی بوضوح قابل مشاهده است ... یک ساعت در اینستاگرام سرچ کردن به ما نشان می دهد که این دنیای مجازی برای 99% از اشخاصی ساخته اند که این مشکل را دارند و اگر در جامعه ی ما توجه زیادی به دنیای مجازی می شود بخاطر همین امر می باشد !!

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 21:35

سلام

واقعاً متأسف شدم .. روحشون شاد ...

یه سوال ...
میگم چرا همون اکیپ وقتی متوجه فوت ایشون شدن، جنازه رو با خودشون نیاوردن پایین؟
اگه گرگها کمی زودتر سر میرسیدن، جنازه اون زن بخت برگشته طعمه گرگها میشد و سرنوشت تلخ تری رو رقم میزد ...

دلیل خاصی داره؟

سلام
واقعیت این است که مواجهه با چنین صحنه هایی ، مخصوصا وقتی شکستگی ها شدید و خونریزی و ... بوده باشد برای اکثر آدمها قابل تحمل نیست !! دوما خیلی ها نمی توانند خودشان را بالا بکشند و از سر چشم و هم چشمی کوهنورد شده اند و حمل مجروح و یا حمل جسد خیلی سخت می باشد !! یک فرهنگ ناجوری هم در میان کمردم جا افتاده است که همراهان انگار مسئول مرگ شخص شناخته می شوند و ...

محمدرضا سه‌شنبه 25 دی 1397 ساعت 08:49

سلام
اینهمه مطلب نوشتید ولی موضوع اصلی مطلب که همان خانم کوهنورد متوفی باشد بدرستی توضیح داده نشد .اینکه چگونه ایشان به پائین سقوط کردند و اینکه چطور همراهانشان ایشان را رها کرده و به پائین تشریف بردند اینها در مقوله ورزش کوهنوردی قابل درک و پذیرش نیستند .

سلام بر دوست بزرگوار
شما که خودتان با فرهنگ رایج این کشور از دیرباز آشنا هستید ... امراضی که ورزش کوهنوردی با آن دست به گریبان می باشد یکی دو تا نیست که آدم بیاید توضیح بدهد !؟!؟
از قرار معلوم توان بالا رفتن نداشت و از شدت سرما دستشان در جیبشان بوده و موقع سقوط حدود بیست سی متر معلق زنان پائین آمده است !! جمجمه همان ابتدای کار پکیده بوده و بعد هم که همراهان کاری نمی توانستند بکنند !! اگر می ماندند تعداد تلفات بالا می رفت !! همراه هم همراه نبود که همپا بوده و بعداز چند روز هنوز معلوم نیست که کی با کی قرار گذاشته بود و چطور همپا شده بودند، گروه های مجازی کوهنوردی از این برنامه های الکی خوشی زیاد دارند !! برادر متوفی در پائین کوه ایشان را دیده بود و گفته بود که برگردد ولی گوش نداده بود و بالا رفته بود !! وقتی که همه پائین می آمدند اینها تازه داشتند بالا می رفتند !!!

همه چیز قابل درک و منطقی می باشد و متاسفانه آن کوهنوردی که منظور نظر شماست خیل یوقت است که زا درجه اعتبار ساقط شده است ...

همسفر چهارشنبه 26 دی 1397 ساعت 11:00

سلام روز خوش خدا بیامرزدشون آدم متاسف میشه میشنوه ولی درس عبرت هم نمیشه اینسری کارها

سلام
این روزها درس گرفتن نشانه ی عقب ماندگی تلقی می شود !! و آدمها دوست دارند تجربه های دست اول ( هر چند گران !! ) داشته باشند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد