یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عتیقه ای زیر چوب حراج


برای خواندن این نوشته ، حتی برای چند لحظه هم که شده !! ، از پوسته ی محلی خود بیرون بیایید و نگاهی واقعا ملی داشته باشید ...

 

 

نزدیک به 50 سال پیش اتفاق خاصی رخ داد ، با سوادترین کشور بلوک شرق ، چکسلواکی ،  در یک حرکت نمادین یکی از کارخانه های مدرن آن روز خود را به ایران فروخت ، تعاریفی که در کنار نام این کارخانه هست برای خیلی از تحصیل کردگان نیز قابل هضم نیست ( ... !! ) این توی پارانتز و سه نقطه ای که در داخل آن است می تواند باندازه ی 3 کتاب بزرگ حرف داشته باشد :

1- در مورد نحوه واگذاری و راه اندازی این کارخانه ...

2- در مورد دست هایی که برای انتقال آن بین دو شهر بزرگ اصفهان و تبریز باهم گلاویز بودند ...

3- ساختار این کارخانه ، نقش آن در صنایع امروز و جایگاه صنعتی ماشین سازی ...


برای واژه ی غریب مثالهای زیادی نوشته اند یکی از این مثال ها برای ماشین سازی مصداقیت تام دارد ، گفته اند غریب مسجدی ست که در بلاد کفر قرار گرفته باشد !! کافیست جای یکی دو کلمه عوض شود تا غربت کارخانه ی ماشین سازی بچشم بیاید ... کارخانه ی مادر اصطلاحی نیست که بزرگی کارخانه از نظر وسعت ، تعداد پرسنل و یا تیراژ تولید را شامل بشود ، کارخانه ی مادر کارخانه ای ست زایا و پویا ، هم تولید تجهیزات می کند و هم پرورش تولید کننده بکند ، در یک تعریف ساده تر کارخانه ای که می تواند کارخانه تولید بکند ...


ماشین سازی ( می بینید که تاکیدی روی اسم تبریز ندارم ! ) در طول 50 سال گذشته برای اصحاب صنعت نام شناخته شده و محترمی بوده و محال است کسی با ماشین های افزار سر و کار داشته باشد و با این نام آشنایی نداشته باشد ولی در میان عوام تا امروز تعریف گنگ خودش را از دست نداده است ، شاید خیلی ها باشند که هنوز فکر می کنند ماشین سازی تولید خودرو می کند و با کلمه " ماشین افزار " بیگانه هستند ، این در سوالات روزمره ی مردم در مواجهه با نام این کارخانه مشهود است !!


کاری با نحوه ی واگذاری این صنعت از طرف بیگانگان باسواد و دلایل روشن و تاریک آن ندارم ، در روزگاری که این کارخانه به کشور وارد می شد همه چیزش روشن و مبارک بود و اگر امروزه نکات تاریکی برای آن شمرده می شود برای همه موارد مشابه صدق می کند !! و برای روشنتر شدن آن باید پیش بزرگانی رفت که هنوز در این خطه حضور دارند و می توان از بینِ (!) صحبت های آنها مطالب بدرد بخور زیادی بدست آورد تا چراغی فراروی آیندگان باشد ... ولی اگر من بخواهم نظر بدهم ، میمنت و مبارکی ورود این صنعت به ایران به این دلیل بود که در ان روزگار دانش فنی در کشور حکم گرسنه ای را داشت که گوشت مرده هم برایش ممنوعیتی نداشت !! از طرف دیگر در نکات تاریک آن که بعدها نمود پیدا کرد می توان به رواج شخصیت مهندسی فاقد دانش مهندسی اشاره کرد که یک روزنه و بستر مناسب برای نفوذ فرهنگی می باشد و نیز نیت سوئی که فروشندگان برای رد کردن با مِنت یک تکنولوژی منسوخ در سطح اروپای آن روز بود ؛ 1967 نقطه ی آغازی برای ما و نقطه ی پایانی بر این نوع ریخته گری در اروپا بود !!


نحوه انتخاب شهری که این صنعت در آن قرار بگیرد ، سالهای سال ، هیزم آتش افروزی های قومی و قبیله ای بوده است ، حتی بزرگانی که می توانستند دلایل منطقی و قانع کننده ای برای آن بیاورند برای کار خود قبایی از ناسیونالیزم دوخته و این راه را برای خود انتخاب کرده اند ، این قسمت را هم نادیده می گیریم چون در مقابل ابهت و عظمت این کارخانه موارد اول و دوم واقعا نارسا و بی ارزش هستند ...


ولی آیا واقعا قدر این صنعت در این مرز و بوم شناخته شده است !؟ ماشین سازی در طول 40 سال گذشته با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم کرده است که بدترین آن حضور مدیران بیسواد و نالایق بوده است ، باید به جرات این اعتراف بزرگ را گردن نهاد که در کشور ما سوادی که برتر از این رشته باشد تا بتواند بر آن مدیریت بکند وجود نداشته و ندارد ، ما می توانیم سطوح مدیریتی بالایی را تعریف بکنیم ولی این تعریف در برخی آوردگاهها رنگ خواهد باخت ... کسانی که در زمان تصدی مدیریت ماشین سازی تجربه های تلخی برای پرونده ی خود و سیر حرکتی کارخانه داشته اند در برهه هایی که وزیر بوده اند بمراتب موفق تر بوده اند و این نشان می دهد ماشین سازی و صنعت نهفته در آن برای خیلی ها در طول 50 سال گذشته و بخصوص بعد از انقلاب نماد " سنگ بزرگ " بود !!


شاید برخی ها بخواهند از این حرف استفاده ی سوء بکنند و هنوز از قالب ذهنیت جبهه گیر خود بیرون نیامده باشند ، اگر این کارخانه قبل از انقلاب پویایی بیشتری داشته بخاطر حضور تکنیسین های چکسلواکیایی بوده است که با پیروزی انقلاب ایران را ترک کردند و اگر برخی افراد ساده لوح اشخاص جلوی چشم را می بینند و برایشان دعا و صلوات نثار می کنند عدم شناخت و درک آنها از حضور این تکنسین ها می باشد ، این کارخانه از خروج تکنسین های کاربلد آسیب دید نه از تغییر مدیران ...


زمزمه ی فروش و واگذاری صنایع به بخش خصوصی زمزمه ی تازه ای نیست ، و نام کارخانه ی ماشین سازی متاسفانه همیشه در لیست فروش قرار دارد ... تاسف از این بابت که متولیان خرید و فروش که بیشتر به منافع چندرغازی خود می اندیشند ( که غالبا مبالغ هنگفتی را شامل می شود !! ) هنوز فرق جایگاه ماشین سازی با صنایع دیگر را نمی دانند و نمی خواهند بفهمند که کارخانه ی مادر را نمی شود چوب حراج زد !!


« مردی در بازار برده فروشان ، مادرش را برای فروش گذاشته بود ، به او می گویند این چه کاری است ، مگر آدم مادرش را می فروشد ؟ می گوید خودم می دانم ، قیمتش را آنقدر بالا می گویم که کسی نخرد !! »


ولی در این روزها سودجویان پشت پرده چنین عمل نمی کند و اگر آن مرد در داستان بالا حرمت شکنی می کرد اینها نه تنها حرمت نگه نمی دارند بلکه با تخفیفات ملوکانه که در نهایت به جیب خودشان سرازیر خواهد شد قیمت را به پشیزی کاهش می دهند تا نام خود را در لیست حرمت فروشان ثبت بکنند !!


از قرار معلوم در دو سال گذشته (!) تورم و رکود تنها شامل حال ماشین سازی نشده است ، در حالیکه همه ی قیمت ها بالا می روند و کسی نمی تواند جلودارشان باشد ، قیمت فروش ماشین سازی از 1000میلیارد تومان چند سال پیش به 630 میلیارد تومان سال قبل و 530 میلیاد سال جدید کاهش یافت !! تا بلایی که سر برخی از کارخانه ها آمد سر آن بیاید ... و چقدر نازیباست که برای فروش این هویت و حرمت ، پای قانون را پیش می کشند و با سنگ قانون می خواهند سرش را بشکنند ...


ختم کلام را بر همان منظری که در سطر اول بود می نویسم ...

جا دارد ماشین سازی را که به قیمت زیرِ قیمت زمین می فروشند (!!) دانشگاه تبریز ، استانداری ، میراث فرهنگی یا ... خریداری بکند تا بعنوان " موزه صنعت " ترمیم و بعنوان گنجینه ی سوادِ برتر از آن نگهداری گردد .مطمئنا با این کار زیباترین و منحصر بفردترین موزه ی کشور خواهد بود ...


و بی اغراق کسانی که در تلاش برای فروش و حرمت شکنی این کارخانه ی بزرگ هستند نفرینی در ردیف " پی کنندگان ناقه ی صالح " خواهند داشت !!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد