امروز روز اوج شور حسینی است ، کامپیوترم را روشن می کنم ، مادر می گوید حداقل امروز از آن دست بردار ( حساس شده است به من و کامپیوترم !! )؛ چیزی نمی گویم ...
مگر بیرون چه خبر است !؟ دارند از امام حسین می گویند و مشغول عزاداری هستند !! منهم آمده ام پست هایی که برای این روزها نوشته شده است را می خوانم و ... ( ذهن را ورق می زنم .. )
روز عاشورا هر قدر کم حرف بزنی سنگین تری ، امروز در دسترس ترین روز برای دلهاست ، همه در التهاب هستند ، آنها که در متن جریان هستند ، آنها که بنوعی جریان ساز هستند و آنها که در حاشیه قرار دارند ، این روزها خیلی ها در حاشیه هستند ، اخبار در همه جا پخش می شود ، دشمنان هم در جریان قرار می گیرند ، انتقاد می کنند ، ریشخند می کنند ، ولی همینکه در جریان هستند خوب است !! ( ذهن را ورق می زنم .. )
این روزها تلویزیون سعی زیادی می کند تا با پخش مراسمی که در شهرهای مختلف برگزار می شود برخی گوناگونی رفتارهای مرسوم را نشان بدهد ، البته بی تاثیر هم نیست ، نظم برخی ها به بی نظمی برخی ها طعنه می زند و سادگی و صمیمیت برخی ها به سیستم جاافتاده و احیانا تکلیفی برخی دهم کجی می کند !! مسجد اعظم زنجان با آن جمعیت عظیم که بصورت خودجوش می آمدند حالا برای دیگر شهرها مدل عزاداری شده است و سعی می کنند با تجمع در بزرگترین میدان شهر بگویند ما هم می توانیم !! یا با پر رنگ کردن برخی مراسم ها و حذف برخی دیگر از طریق رسانه ی ملی بنوعی دستچین کردن صورت گرفته و عده ای که پشت صحنه ی تی وی را در اختیار دارند سعی می کنند بنوعی سکان این مراسم ها را بدست گرفته و بزعم خود از خطرات حواشی مختلفی که می تواند برای این جریان پیش بیاید آن را ناخدایی بکنند !! ( ذهن را ورق می زنم .. )
عزاداری برای امام حسین از زمان تولد او آغاز شده است ، از زمان کودکی او ادامه یافته است ، همزمان که کینه ها و حسادت ها هم ادامه می یافت ؛ عزاداری در صحنه کربلا به اوج رسید و در آنجا سکانس های واقعی رقم خوردند تا از مرحله حرف و حدیث به واقعیت اشک و خون برسند ؛ و اشک و خون ماندگار ترین هستند از حرف و حدیث ها ... ( ذهن را ورق می زنم .. )
در هر نقطه ای از این کشور شیعی مرام ، مراسمی برپاست که به علایق آن منطقه گره خورده است ، اگر کسی در مراسم عزا به سر می زد در این روز هم می زند ... اگر کسی از ناراحتی خودش را زخمی می کرد دراین روز هم می کند ... اگر کسی در مصیبتی گریه سر می داد و زمین را به آسمان می دوخت در این روز هم می دوزد ... یک چوب به چوب می کوید ، یکی زنجیر به بدن می زند ، یکی آرام می خواند و یکی با دهل خفته ها را بیدار می کند که خواب نماند ... ( ذهن را ورق می زنم .. )
کشور شیعی یعنی یک آفتاب و هزاران سایه ... و هر کس بتواند آفتاب بالای سرش را ببیند شیعه است ؛ شیعه اجزای منفرد و رو به آفتابیست که می تواند در کنار هم بیشمار باشد و اگر تنها هم بماند باز مشکلی ندارد ، زمزمه اش و با خود حرف زدن هایش باز دلش را دریایی می کند ... !! و هر کس برای دیگری مانعی باشد ، خود خواسته یا ناخواسته باندازه ی خودش سایه است !! جلوی آفتاب ایستادن و آن را تفسیر کردن برای دیگری ، تولید سایه است !! سایه برای زدودن سایه ها هم سایه است !! شعری که ذهن را بطرف فیلم سازی بکشد هم سایه است !! حرکتی که انسان را از آفتاب متوجه رفتار بکند هم سایه است !! حرف زدن هم تولید سایه است !! نوشتن هم ... !! حتی این روزها نماز ظهر عاشورا هم سایه شده است !! ( ذهن را ورق می زنم .. )
گاه باید برای دیدن فضاهایی که سایه ی کمتری دارند به روستاها رفت ، هر چه کوچکتر کم سایه تر !! شعر ها ساده تر و آنقدر ساده تر که خلاصه بشوند در " یا حسین " ، " یا ابوالفضل " ، دستجات با شروعی هیجانی و پایانی غیرقابل انتظار ...( ذهن را ورق می زنم .. )
این روز همه بیرون می آیند ، به امید برخورداری از یک لحظه ی این آفتاب ، ظهر نزدیک است ... سایه ها که خسته بشوند ، بروند برای رکوع و سجود ... شاید آفتابی بتابد ، لازم نیست از روبرو باشد از پشت هم که بزند برای یکسال پشت گرمی کافیست !!
سلام
متن قشنگی نوشته اید اما یادتان باشد علافه نباید موجب زیاده روی در بیان احساسات باشدکه کنار دروغ بنشیند.:
؛عزاداری برای امام حسین از زمان تولد او آغاز شده است ، از زمان کودکی او ادامه یافته است ،؛
این دروغ روضه خوات های روایت ساز برای پر روغن کردن کسب و کارشان است.
سلام
دوست من احادیث معتبری با سند بر این گفته گواه هستند ، البته کسی که بی مطالعه و با تکیه بر عقل خود بخواهد چیزی را نفی بکند آزاد است ...
اوج مراسم در ظهر عاشورا بی نظیر است. انگار تمام شهر یک صدا دارند بزرگترین اثر موسیقیایی را در ستایش ثار اله اجرا می کنند و درست در اوج، ناگهان سکوت!
سکوت بعد از ظهر عاشورا به تمام معنا «جامد» است! آزار دهنده است.