ریزه میزه های این روزها ...

اندر حواشی نمایشگاه کتاب بودیم که همکاری گفت : " پسرم ما را کشان کشان برد تا نمایشگاه ، دو ساعت این طرف و آن طرف رفتیم و بالاخره چند تا کتاب خرید ؛ آنهم با چه مکافاتی !! " پرسیدم : " حالا کشان کشانش یک طرف ، چقدر فرق داشت با نرخ بیرون !! "

  

گفت : " به جان خودت می گویم !!! چون می دانم جان کسی برایت ارزش ندارد ، شب با دوست اش حرف می زد فقط در یکی از کتاب ها 12هزار تومان گران خریده ایم ... دوست اش از انتشارات فروزش گرفته بود !! "

تبلیغات برای انتشارات فروزش نمی کنم ها ... من یکبار برای کاری مراجعه کردم و جواب خوب نگرفتم و از همان موقع دلم از دستشان مکدراحوال می باشد !!! یک دوری که توی نمایشگاه بزنید می بینید اسراف واقعی پولی است که آدم بخاطر چیزی که به آن اعتقاد ندارد و بیخیال آن هست صرف و هزینه بکند !!

===

گوش استکبار جهانی کر !! چند ماهی می شود که حقوق و دستمزد های ما افتاده توی شیب ملایم بدقول و قراری !! حقوق مرداد ماه پیش  بصورت نقطه به نقطه می دادند یعنی هر هفته مقداری ؛ مثل کارگرهای فرش بافی ، حقوق هفتگی می گرفتیم !!

حقوق شهریور ماه را اصلا نداده اند ، شما می دانید کدام قشر فرهیخته 15 به 15 حقوق می گیرد تا این ماه هم با آنها همذات پنداری کنیم !!؟

آنهائی که ماه به ماه نمی گیرند چطور !؟!؟ برای آخرمهر ماه برنامه ریزی بکنیم !!

===

یکی از همکارها به سفر رئیس جمهور به آمریکا با هیئت همراهش گیر داده بود !!  انگار این هواپیما دویست نفر ظرفیت دارد ، هر رئیس جمهوری می رود این تعداد را باید ببرد و الا باید هزینه ی صندلی های خالی را از جیب خودش بدهد !!!

فکر کنید رئیس جمهور چین وقتی می خواهد برود ، چند نفر را باید ببرد !! تازه آنها چینی هستند و باید مواظب باشد که لب پَر نشوند !!