یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دو چشم و دوصدگونه نگاه !!

 

لابد شما هم بکرات دیده اید یا شنیده اید که برخی ها یک دستگاهی را باز و بسته می کنند و چند پیچ اضافی می آورند ، یک دلیل این امر این است که سازنده طبق نقشه و با حوصله کار می کند ولی تعمیرکار ناشی بدون نقشه و با عجله و شاید هم دستپاچگی کار می کند برای همین چنین حالتی پیش می آید ...

  

 

این موضوع اصلا ربطی به داستان فاجعه منا ندارد ، من امروز از همکاران شنیدم که می گفتند در این جریان حدود دویست نفر مسلمان انگلیسی هم وجود داشتند که کلهم مفقود شده اند !! یا چند صد نفری فعلا بلاتکلیف هستند و شاید هم آمار کله پا شود و تعداد یافته شده گان بیشتر از مفقودین بشود !! شاید طبلیعت این قبیل جریانات این است که آمارها را لو داده و نتایج خاصی بیرون بدهند ...

 

در زلزله ی بم تعداد چادرهای پخش شده بین مردم از تعداد جمعیت بالا زده بود ، تازه صف درخواست چادر همچنان پابرجا بود و مردم بخاطر چادر سر و دست می شکستند !! یکی از دوستان ما مسئول یک انبار در حاشیه ی ناامن شهر بم بود ، جائیکه داستان های امدادی آنجا شاید یک کتاب چندجلدی از حوادث خاص باشد !! خلاصه اینکه با آجر از پشت زده بودند توی کله اش و در حالیکه داشت خون می رفت روی زمین مانده بود و تمام انبار را تخلیه کرده بودند !! بعد هم بطور اتفاقی او را پیدا کرده بودند و در بیمارستان صحرایی اوکراینی ها بطور معجزه آسایی نجات یافته بود !!

 

دو سال بعد از جریان زلزله ی بم ، در صعود سراسری جانبازان قطع عضو که به همت بنیاد جانبازان سابق برگزار می شد و از برنامه های خیلی خاص در نوع خودش بود ( آنهم با کتابی چند جلدی از خاطرات !! ) بچه های امداد و نجات هم همراه این صعود حضور می یافت و تقریبا همه به هم عادت کرده بودند ، اسطوره های مقاومت و اراده های آهنین ( بمعنی تمام کلمه !! ) که تماشای رفتار و حرکاتشان یک عالمه انرژی مثبت بود و همصحبتی شان غنیمتی بزرگ !!

 

یک روز من توی چادر دراز کشیده بود و اتفاقا آفتاب هم از زاویه ی مناسبی می زد و دیدیم زیر نور آفتاب آرم هلال احمر دیده می شود ، روی آرم را با پارچه ای دوخته بودند و قابل تشخیص نبود ولی وقتی آفتاب می زد معلوم می شد ... تفحص بعمل آمد و معلوم شد بنیاد این چادرها را از دوبی خریداری کرده است !!! در همان عصر زیبایی کوهستان های سهند بیکباره صد جور فرضیه برای این چادرها داده شد ، اینکه برده اند دوبی و بعد از آنجا وارد کرده اند ، اینکه نبرده اند و آرم را عوض کرده فاکتور خرید جا زده اند ، اینکه ... اینکه ... ، هیچکس از دادن نظریه و دفاع از آن ابایی نداشت و کرور کرور ایمان بود که پا گرفته در دامنه کوههای سهند هدر می رفت ... به دوستی گفتم : " پشت سر هر فرضیه ای شیطان خوابیده است !! "

 

توی کارخانه ی ما هم وقتی مدیر عوض می شود ، این وسط یکی دو نفر کم و زیاد می آید !! آیا واقعا این مسئله اینقدر همه گیری دارد !؟!؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز شنبه 4 مهر 1394 ساعت 20:08 http://rahi-2bare.blogsky.com/

سلام سلام
عنوان پست عاشقانه بید ها

سلام
منحرف کردم به دو گوش و دوصد حرف !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد