سفره افطار

بعضی ها اوقات هست که روزه دار هر چیزی که ببیند را هوس می کند ، مخصوصا دم افطاری اگر گذرش از بازارچه محلی باشد با دست پر از آنجا خارج می شود ، و فکر می کند بعد از افطار کردن همه را خواهد خورد ولی زهی خیال باطل ؛ با همان لیوان آب اول و یا دو قاشق سوپ هول هولکی همه ی اشتهای کاذبش فِرت می شود !!

 

منهم قبلا از این تجربیات داشته ام ، و اگر از هوس دم افطاری ام می توانستند کپی برداری کرده و روی کاغذ نشان بدهند شاید یک همچین تصویری می شد که یکی از دوستان برایم فرستاده است

ولی این روزها که شامل حدود چند سالی می شود ، اصلا از این هوس ها ندارم و عشق من یک سفره ی ساده و خالی از این چیزهاست ، برای همین داستان مهمانی رفتن را از بیخ و بُن تعطیل کرده ام ، دیشب از یک مهمانی افطاری برایم غذا فرستاده بودند که برای سحری بخورم ...

خرده نان ها را ریز کرده و توی نایلون ریختم و بعد برنج و کباب بختیاری را هم ایضا و صبح بردم برای گربه ها ، سر صبحی چند گربه ی ملتمس غذا در اتاق کشیک می دهند که هر کدام چند شیرخور دارند !! برای هر کدام در گوشه ای جداگانه از آن ریختم و دیدم گریه ها هم می فهمند غذای خانه ی اشراف چه طعمی دارد !!؟

===

می ترسم بروم و یکساعتی بخوابم و مثل دیروز خواب بمانم !!