دیروز رفته بودم اتاق مجاور ، طبق اسناد و روی کاغذ باید مغز کل های کارخانه ی ما آنجا باشند ... چند دقیقه ای نشستم و بعد یک تحقیق سرپایی انجام دادم ، یکی از همکاران که در بدقلقی مشهور است و تاکنون با هیچ اموری بدون دعوا کاری از پیش نبرده است را هدف قرار دادم
- " شما دیپلم تان چی بود ، آیا ادامه هنرستان را خوانده اید یا بین راه تغییر رویه داده اید !!؟ "
- " رشته ی دبیرستانی من ریاضی فیزیک بود ( شاید این عناوی برای تحصیلات جدیدی ها تازگی داشته باشد !! ) "
- " پس چرا رفته ای ریخته گری را ادامه داده ای !؟ "
- " شد دیگر ... در اصل من مهندسی شیمی زده بودم و 5 ماه بعد فقط برای اینکه در شهر نزدیکی ادامه بدهم رشته ام را عوض کردم !! "
؛
نفر دوم تقریبا هم دوره ای ما محسوب می شود با یک سرگذشت خاص ،
- " تو چی !؟ دبیرستان خوانده بودی یا هنرستان !؟ "
- " من تجربی بودم ، طرح کاد می رفتم پیش یک ریخته گر ، بعد سر از اینجا درآوردم ( رشته تحصیلی و تخصص عالی اش ساخت و تولید است !! ) "
؛
نفر بعدی یک همکار دیگر ( خودش منتظر بود تا نوبت سوال به او برسد ! )
- " رئیس ... شما چی ؟ "
- " من هم ریاضی خوانده بودم ، ما اصلا نمی دانستیم انتخاب رشته یعنی چه ، یکی از سر دلسوزی آمد برای خودش و من انتخاب رشته کرد ، من کد را با عنوان اشتباهی زده بودم و وقتی در رشته متالوژی قبول شده بودم ، مطمئن بودم که چنین عنوانی را ندیده بودم !! "
؛
نفر بعدی ، خانم مهندسی که رشته ی دبیرستانی اش ریاضی فیزیک بود و می گفت : " من دوست داشتم توی کارهای یدی و فنی باشم و برای همین آمدم در این رشته !! ( البته درد دل بقیه آنقدر زیاد بود که نفهمیدیم ازاین انتخاب تا حالا چقدر راضی تشریف دارد !؟ ) "
؛؛؛
فکر کنید یک قایق برای عبور از دریا تدارک دیده اند و چند نفر قرار است در این سفر همراه هم باشند ، یکی با کوله پشتی و تجهیزات کوهنوردی اش آمده است ، یکی ساک ورزشی و وسایل بدمینتونش را آورده است و یکی در حالیکه دارد با توپ فوتبالش بازی می کند می پرد وسط قایق !!
این قایق را نه مسافرانِ امیدوار که امیدِ محض به پیش خواهد برد ، آنهم تا زمانیکه فتیله اش نیافتاده باشد !!
حالا این نمونه ای از ویترین بود ، چه غوغایی ست در انبار !!!!؟؟
با عرض سلام
مطالب جالبی بود ولی ای کاش محاوره ای می نوشتید. مثلا بجای نمی دانستیم می نوشتید میدونستیم
موفق و پیروز باشید.
سلام


اول اینکه نخواستیم نان ویراستار آجر شود !!
دوم اینکه محاوره ی ما ترکی است و برای فارسی نوشتن رعایت گرامر هم از سرمان زیادی است !!
سوم اینکه نوشته ها ، روز بعد با راهنمایی دوستان و یا بازخوانی خودم غلط گیری تایپی می شوند !!
چهارم اینکه نمی دانستیم را اگر می دونستیم می نوشتم محاوره ای می شد !؟!؟ نمی دونستیم شاید ولی می دونستیم هرگز !!
سلام...
مشت نمونه ی خروار..........
خانه از پای بست ویران است... و خواجه حتی در بند نقش ایوان هم نیست!!
ممنون از مطلبتون...