یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خبر ددر ...


امروز روز کارگر بود و چند نفری برایم اس ام اس گذاشته بودند و از همان کله ی صبحی بسته بودند به تبریکات !! بنام کردن روزی برای خالی نماندن تقویم از مناسبت ، شاید خوب باشد ولی شادی آور نیست ، مثل همین روز معلم و روز ... !! وقتی واقعا ارزشی برای جایگاهشان قائل نیستند !!

 

 

صبح قرار بود باتفاق دوستان برویم ددر ، سر صبح ساعت 10 را اعلام کرده بودند و بقیه را هم که باز گذاشته بودند ، بهرحال دو تا فسقلی با ما بودند و برنامه ی ددر را آنها هدایت می کردند ... شب هم فوتورافچی زنگ زده بود و از قرار معلوم می خواست برود عکاسی و برگردد ، مجوز چندساعته گرفته بود و دعوتی هم از من کرده بود که حیف بود روز کارگر را صبح زود از خانه بیرون رفتن !!


حوالی ساعت 11 استارت ددر را زدیم و رفتیم بطرف جلفا ، شهر صوفیان را که یک سه راهی بین دو شهر بزرگ مرند و شبستر هست و روزهای جمعه و تعطیل بیش از حد شلوغ می شود را بصورت متری رد شدیم ، تا حدی که از صندلی عقب پیام رسید که برگردیم بهتر است !!


بعد دشت های پر از لاله و گلهای زرد که بصورت ناجوری زیبا بودند چشممان را درآورد ، البته توقف نکردیم !! فکر کردیم جلوتر که برویم بهتر و بیشترش را خواهیم دید و البته که چنین نشد ...


برنامه دیر شروع شده بود و سر ظهری به جلفا رسیدیم ، تدارکات ناهار را تهیه و بعد رفتیم دنبال سایه بگردیم برای نشستن !! آنقدر شلوغ بود که سایه روشن ها را هم پر کرده بودند !! بعد از کوله ی آقای دادو یک چادر - زیرانداز از نوع چندکاره بیرون آمد که برای برنامه علم کوه تهیه کرده بودم و از هیچی یک سایبان درست کردیم و نشستیم و ناهارمان را برقرار کردیم ...


کمی هم سرمان به فسقلی ها گرم بود و عصر راه افتادیم برای بازگشت ، یک ترافیک خیلی سنگین از هجوم انواعی از پلاک ها برای خرید از بازارچه ها و مراکز فروشی که هر روز به تعدادشان افزوده می شود و بنا به فرمایش خودم (!!) ترکیه از طریق بازارهای مرزی آذربایجان را وجب به وجب به خاک خودش اضافه کرده است !! حالا روستائیان پالان خرشان را هم با مارک دفاکتو و ... می خرند !!!


بدلیل استفاده بهینه از جیب ملت ، ساختمان های نیمه کاره را بصورت موقت راه انداخته اند تا حداقل از مغازه های قسمت نمای ساختمان صرفا با چسباندن یک نام که به ارس ختم می شود ، و یک برند خارجکی !! بتوانند درآمدی کسب بکنند و چه سیل جمعیتی وجود داشت !!!


http://s4.picofile.com/file/8186094384/2015_05_01_1268.jpg


در مسیر بازگشت نه لاله ای دیدیم و نه عکسی گرفتیم ، خندوانه مان را هم پای یک هندوانه اجرا کردیم و انتهای برنامه بستنی هم خوردیم تا ددرمان به شیرینی تمام بشود ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
... یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 09:39

روز کارگر مبارک!
اسم صوفیان چقدر قشنگه.رفتم توی نقشه و پیداش کردم و از ویکی پدیا یکمی کمک گرفتم ببینم نامگذاری این شهر دلیل خاصی داشته...نوشته بود: بعضی مؤلفین عقیده دارند که این همان شهر صوفیای ماد باستان است؛ ولی برخی دیگر مدعی هستند که این کلمه مشتق از صوفی می‌باشد و هنگامی که شاه اسماعیل یکم، اردبیل را ترک گفت و دربار را به تبریز انتقال داد، صوفی‌ها در محل مذکور سکونت گزیدند.
ضمنا از باغات انگور و درختان بسیارش هم خیلی تعریف کردند.کاش یه عکس هم از این شهر نشونمون میدادید،جنگل ماشین و تیرآهن که همه جا هست.

سلام ، ممنون

صوفیان رونقش از بین راهی بودن در میان مسیر اروپا ، و شهرهای پررونق و باغات شبستر و مرند است !!

در آذربایجان مناطقی که فرقه های اهل حق و صوفی مشرب باشند زیاد بوده و غالبا در حاشیه ی تبریز هستند ، البته حالا نامی از آنها مانده ولی مناطقی مانند ایلخچی و خامنه هنوز محل سکونت " گوران ها " هستند .

ضمنا کارخانه سیمان صوفیان هم خیلی مشهور است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد