خیلی چیزها در اطراف ما هستند که بی توجه از کنارشان رد می شویم ، مثل همین درختان کاج !! بعد یکهویی هوسمان می گیرد و دنبال میوه اش راه می افتیم ، بعد کم کم معتادشان می شویم ، ...
گاهی اوقات که بیکاریم به جای زل زدن به در و دیوار ، زل می زنیم به آنها و می بینیم ارزش ساعتها نگاه کردن را دارند ، بعد عاشقشان می شویم ، باران می بارد چکه کردن آب از برگهایشان را تماشا می کنیم ، برف می آید نشستن برف رویشان برایمان جالب می شود و همینطور شکل سایه شان !!! حتی نگاه می کنیم ببینیم چه پرنده و حشره ای دور و برش زندگی می کنند و ... یکبار هم نگاه می کنیم و می بینیم میوه هایش تازه می خواهند از غنچه بیرون بیایند و ذوقمان می کُشد تا یک عکس بگیریم برای تماشای دوستان ...
کاج چون نمی میره تولدش هم خیلی به چشم نمیاد.تولد با مرگ معنی پیدا میکنه.مرگ هم کمال تولده.
ممنون از انتخاب این تصویر زیبا.
یاد یه شعر از مرحوم شاملو افتادم:چندان دخیل مبند که بخشکانی ام از شرم ناتوانی خویش/تنها یکی درختم نوجو(کاج) در آبگندی و جز اینم هنری نیست که آشیان تو باشم..
تواضع درخت کاج توی این شعر خیلی قشنگه
کاج نمی میرد ولی افسرده می شود !!
البته تواضعی از سر خودشناسی که دیگران را به انتظار و توقعی بیهوده فریب ندهد