یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مطالعات اول سال ...

 

سال گذشته (!!) قبل از اینکه به ددر بروم باتفاق نوه های دختر رفتیم بیرون و به خرید ختم شد ، یک کمی در این مورد توضیح داده بودم ... خلاصه اینکه در بین خرید هایم دو سه فقره کتاب هم بود ...

 

 

یکی از این کتاب ها بعنوان هدیه ی خرید به من داده شده بود ؛ " راهنما " کتابی نوشته ی اندی اندروز با ترجمه ی فیروزه مهرزاد !! ، من به شخصه به کتاب هایی که بعنوان کادو در فروشگاهها داده می شوند شک می کنم ، مخصوصا هم که به چاپ دوم هم رسیده باشد ... ( کتابی که 1100نسخه برای تیراژ اولش بوده باشد خیلی زود می تواند مهر چاپ دوم را بخورد !!!  یادم می آمد کتاب .... با ده هزار نسخه در هر نوبت به چاپ 14 رسیده بود !! ) پشت جلد کتاب نوشته است :

 

داستانی سرشار از نکات خردمندانه و درس هایی برای ساختن زندگی و تفکری مثبت .

 

کتاب های کادویی یا محصولات فرهنگی هستند برای تقویت باورهای فرهنگی و یا محصولات ضدفرهنگی هستند برای تغییر باورهای فرهنگی !!!

 

===

 

کتاب دومی که خریده بودم " قمار عاشقانه " بود ؛ نوشته عبدالکریم سروش ... اینهم چاپ پانزدهم رویش خورده بود ؛ البته با 2000نسخه !!

 

سروش را از روزگار دور می خواندم ؛ اصولا برای خودش نخود خوبی است (!!) ولی گاهی یادش می رود که نخود برای هر آشی نیست و گاهی هول می کند و خودش را می اندازد توی سوپ !! و ضایع بازاری پیش می آورد ... و هر وقت ببیند اعتبارش را باخته است دوباره می رود دور و بر مولوی و شمس می پلکد و اعتبارش را شارژ می کند !!!

 

===

 

و اما کتاب سوم ... " نامه های ایرانی " نوشته مونتسکیو ...

 

در این کتاب مونتسکیو از نگاه یک اشراف زاده ایرانی که برای آشنایی به غرب و فرنگ سفر کرده است و چیزهایی تازه ای می بیند و در حال متحول شدن است و نیز آشنایی و اطلاعاتی که از زندگی آن روزگار ایران دارد و داستان های حرمسراهای شاهی را از اینجا و آنجا شنیده است یک رمان مکاتبه ای نوشته است و به برخی مسایل روز فرانسه و کشورهای متمدن آن روزگار اشاره می کند و گهگاهی هم جفت پا می آید توی صفت فرهنگ جاری زندگی و زنان حرمسراهای ایران ...

 

کتاب بدی نیست ، و در برخی نامه ها به نکات ظریفی اشاره می کند که محال است یک اشراف زاده ی ایرانی آن را بتواند ببیند ، بلکه این نگاه منتقدانه یک روشنفکر فرانسوی است که اجتماع خود را از زبان یک بیگانه نقد می کند ...

 

دیشب مقداری از آن را خواندم ، البته کمی بیشتر از مقدار (!!) برای همین چشمانم اذیت شدند ، می خواستم یکی از نامه ها را در اینجا بازنویسی بکنم ولی نه نامه را یافتم و نه حال نوشتنش را دارم ...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
khatere hastam شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 12:37

از توضیح مختصر شما به نظرم نامه های ایرانی باید کتاب جالبی باشه ... حتما تهیه اش میکنم.. ممنون از شما

... سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 10:56

سلام
وقت یه خیر
الان دارم کتاب "آتش بدون دود" از نادر ابراهیمی را میخونم.امروز استارتش را زدم.یه جمله ی آغازی داره: آتش، بدون دود نمیشود/جوان، بدون گناه...
این کتاب هفت جلدیه.جلد اول گالان و سلمازه.
دیروز بعد از سالها فراموشی از کتاب خوانده شده ی ورونیکای کویلیو دوباره خوندمش.البته چیز بیشتری نصیبم نشد.شاید به دلیل فرسایش سلولهای خاکستری باشه
راستی دید شما به برخی کتابها تبلیغ خوبی برای اشاعه ی فرهنگ کتاب نخوانی هست

سلام
ایام بکام ...

کتاب یک دوست خوب و خاموش است ، و سیانور هم یک سم خوب و خاموش است !! اگر ما یک تفکر بد را در یک کتاب بگنجانیم یک سم خوب و خاموش به کسی داده ایم ؛ در قالب دوست خوب و خاموش !!! کتاب بد نبست ، غفلت ناآگاهانه و یا آگاهانه است که مسمومیت را وارد کتاب می کند !؟!؟

... سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 11:53

غفلت؟خب اگه قبول کنیم که هر نویسنده چه تصوری راجع به نوشته هاش داره و پیامش چیه مشکل حل میشه.هر کسی میتونه بفهمه چه ظرفیتی در قبال چه نوشته ای داره.مثلا آدمی که ذاتا گرایش به علوم غریبه نداره این نوع کتابها را باید با احتیاط بیشتری مطاله کنه.کسی که فلسفه را به تمسخر میگیره طبعا این نوع کتابها آزارش میده و سردرگمش میکنه.مشکل ما اینه که برای گرایشها و تمایلاتمون ارزشی قایل نیستیم.چند وقت پیش داشتم یه کتابی میخوندم که شدیدا روحیه م را تخریب میکرد..خب نصفه رهاش کردم.
جالبه که میخواییم به هر قیمتی کتابخوان بشیم.
یه کتاب خوب می تونه برای کسی خوب باشه و برای کس دیگه بد.
و نویسنده حق داره بنویسه.برای همینه که من اگه روزی نویسنده بشم حتما مستند نویس میشم.چون حقایق بهتر پذیرفته میشن.
در این که رسالت مهمی بر دوش نویسنده هاست شکی نیست.در این که تحریف حقایق در خصوصا کتابهای تاریخی بسیار مشهوده جای بحث نیست.
ولی ما هم به عنوان خواننده رسالت مهمتری داریم.عاقلانه بخونیم.عاقلانه فضاوت کنیم و آگاهی مون را محدود نکنیم.تا دریچه ای از سلایق مختلف به رومون باز بشه.و بتونیم مقایسه کنیم .از نظر حقیر قیاس نوشته ها با هم کمک خوبیه.

مرسی از توضیحات مکفی تان ...
( غفلت ؟ ) شما بخوانید شیطنت !!
شاید 20% مطالعات جنبه تحقیقی داشته باشد !! آنهم نه توسط هر خواننده ای ، شاید در مورد محققین مطلع و منتقدین صدق بکند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد