رد و تحویل سال بین 93 و 94 خیلی درگیرانه و با اخم و تخم بود ... روز 29 اسفند که مثل سالهای دور از خانه ی قبلی ، ددر ما قبل از عید شروع شده بود ، هوا خراب بود و خبرهای خوبی هم در راه نبود ...
حوالی ساعت 12/30 که نزدیکی های سراب برای بنزین توقف داشتیم من یک عکس از آسمان گرفتم
من با پیراهن آستین کوتاه پائین آمدم و داشتیم وسایل گرم کردن غذا را بیرون می آوردیم که دوستم آسمان پشت سرم را نشان داد و گفت : " ببین چه خبر است !؟ " زود موبایل را بیرون آورده و دو تا عکس گرفتم ، فرصت نگاه کردن به آنچه گرفته بودم نبود و رگبار و رعد و برق و تگرگ شروع شد ، تا از پشت ماشین خودم را به در برسانم پشت دستم را تگرگ خالکوبی کرده بود ...
بقیه را از خود عکس حدس بزنید
عجب عکسیییییی.... یاد طوفان پارسال تهران افتادم هر چند اون خیلی وحشتناک تر بود....
چه رعب انگیزه
و در عین حال قشنگ