یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

هفته ای که گذشت ...

 

اوضاع تایپ کردنم خوب نیست ، یعنی سرم که روی کی برد می ماند و بلند می کنم و چشمم می افتد توی مونیتور یک گله ی نور می دوند توی چشمانم و اذیت می شوم ، البته حالا وضعیت خوب شده است ها ...

 

 

یک بار بالای سر بیماری نشسته بودیم و او داشت یکریز حرف می زد و تعریف می کرد ، حالا که فکر می کنم می بینم حق با او بوده که به دیگران مجال نمی داد ، به دیگران که فرصت بدهی رشته ی کلام را آنقدر می گردانند تا نشنیده ها و ندیده هایشان را هم بیان بکنند ؛ خاصه ملت شریف و همیشه در صحنه ی ما که در کارشناسی کم نمی آورند !!

 

القصه داشت تعریف می کرد که دکتر انگار خبر داشت و دقیقا انگشت گذاشته بود روی چیزهایی که من از آنها خوشم می آید و همه را پرهیز می داد !! البته ما هم هی تیکه می آمدیم که چه کسی همراهت بود ، نکند خانمت قبلا با پزشک در مورد پرهیز دادن مشورت کرده بود و ...

 

تا وقتی عضوی درد نیامده باشد ، کارآیی اش زیاد محسوس نمی شود ؛ حتی چشمی که همه فکر می کنیم به حساسیت آن واقفیم و قلبی که می دانیم کوتاهی کردنش در کار کوتاهی عمر ما را در پی دارد !! و همینطور بقیه اعضا تا برسد به ناخنی که خودمان باید کوتاهش بکنیم !! و دلیل آن این است که هب حضورش در زندگی عادت داریم و برای داشتنش چیزی نپرداخته ایم ، اگر برای هر یک از این توانایی ها و ابزار و اعضا مانند زمان خرید وسایل دیگر پولی پرداخت می کردیم آن وقت با آنها شوخی نمی کردیم !! و حساب زندگی دستمان می آمد !! ضمنا از گلایه ها حدود 99درصدی کم می شد !!!

 

چند روز گذشته از یک عینک استفاده می کردم که شیشه ی معمولی بود و فوتوکرومیک کرده بودم ، این عینک شاید 15 سالی داشته باشد و همیشه در زمستان بصورت مقطعی از آن استفاده می کردم؛ اخیرا یکی هم گرفته ام که  مدل گردولی است ( دایره ای !! ) و با همان سفارش گفته ام تهیه کنند ولی نمی دانم چرا چشمم را اذیت می کند !! یکی گفت از بس بازار را از آت و آشغال اشباع کرده اند به هیچ وسیله ای نمی شود اعتماد کرد !!! 

 

دو شب حوالی ساعت 10 خوابیدم و سیر از خواب بیدار شدم و مشکلات مرتفع شد ، کم خوابی و استفاده زیاد از کامپیوتر و گوشی (!!) چشم خسته را از پا درآورده بود ... کامپیوتر را بخاطر دل خودم نمی توانم رها کنم و موبایل را بخاطر دل دوستان !!! نصف شبی پیام می فرستند و آدم با چشم نیمه باز می خواهد ببیند چه خبر است و آن وقت  کاری می شود که نباید بشود !! مثل اینکه منهم باید شبها موقع خواب گوشی ام را خاموش بکتم !! هر پیشآمدی داشت پای مزاحمین گاه و بیگاه شبانه !!

 

===

  

چند روز پیش دوستی پای وایبر بود و از من می پرسید چکار می کنم منهم زود یک عکسی گرفتم و برایش وایبریدم : دارم کاهو با دوشاب می خورم !! اینهم عکس منتخب هفته !!

 

  

نظرات 4 + ارسال نظر
khatere hastam جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 19:14

نوش جان اما دوشاب چی هست؟ دورو بری های من کاهو با سکنجبین میخورند ولی خودم با سرکه یا آبغوره را ترجیح میدم این دوشابی که شما عکسش رو گذاشتید شباهتی با آبغوره داره

سلام
واما دوشاب همان شیره انگور است !! در اطراف ما دوشاب زیاد است ولی دوشاب اسکو مشهورتر است ... اطراف همدان و ملایر هم بهمین نام است دیگر جاها را نمی دانم ...
در برخی جاها از شیره خرما هم بعمل می آید ...

khatere hastam شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 12:10

سلام
اهاااا دوشاب همون شیره انگوره... اتفاقا توی شهر ما یکی بود بهش میگفتن مهدی دوشابی اما من هیچوقت پرس و جو نکرده بودم که ببینم دوشاب چی هست ...
ممنونم از توضیحاتتون

البته اگر به کسی لقب دوشاب بدهند یعنی زیاد خوشمزگی می کند !! ( البته تعریف معکوس است ! )

همسفر شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 14:54

سلام
وای امان از اون دوشاب ها !!!

سلام
شما که به هر دو نوع دوشاب آشنایی کامل دارید

khatere hastam شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 19:19

این مهدی دوشابی یه مغازه داشت که توش عرقیجات و سرکه و آبلیمو... میفروخت برا همین این لقب رو بهش دادن

عجب شغل دوشابی داشته !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد