چند روز است که اول صبحی احوالاتمان بهم نمی ریزد ، مثل خیلی سال پیش بدون استرس می آئیم سر خیابان و ماشین می آید و بعد هم می رویم سر کار !! یکی دو سال اخیر بدترین اوضاع حمل و نقل شرکت بود و یک پیمانکار بی مسئولیت و فاقد کاربلدی صرفا به خاطر داشتن یک برگه امتیاز (!!) مثل استخوان رفته بود توی گلوی خدمات کارخانه ...
صبح وقتی داشتم از کوچه بیرون می آمدم دیدم دفتر زیارتی سر کوچه باز است و کارکنان پشت میز هستند و خیلی تعجب کردم ، قبلا وقتی این حالت پیش می آمد اتوبوسی که نشان تور بود و مردمی در انتظار و یا در حال بدرقه هم دیده می شد ، شونصد تا فکر کردم و حوالی ظهر متوجه شدم که دارند بلیط های قطار نوروزی را می فروشند و این سحرخیزی بی دلیل نبوده !!
موقع خریدن نان برای گربه ها و احیانا خودم (!) یکی از همساده ها هم بدخواب شده بود و آمده بود برای گرفتن نان ، معلوم بعمل آمد که مهمان دارند و برای همین زود از خانه زده است بیرون
- " شما هر روز این موقع سر کار می روید ؟ "
- " بعله ... ولی انگار شما بدخواب شده اید !! "
- " آره بابا ... من هشت زودتر بیدار نمی شوم ، مهمان داشتیم گفتم سفره ی صبحانه شان بی نان نماند !! میگم شما چرا اینقدر کامبیز تشریف دارید ، نگو از ثمرات سحرخیزیتان است !! "
- " شما هشت بیدار می شوید اینهمه نانتان توی روغن است ، شش بیدار می شدید روغن تان خالص می شد !! "
===
توی کارخانه به یکی از مدیران گفتم : " امسال نوروز برای کجا برنامه دارید !؟ " جواب داد : " اگر قسمت بشود می روم ایروان و تفلیس !! " گفتم : " قسمت را برای جاهای زیارتی بکار می برند ، مثل مشهد و قم و ... برای ارمنستان و گرجستان قسمت نمی خواهد ، همت بکنید و بروید !! "
===
ظهر برادرم و همکارش آمدند و توی اتاق ما ناهار گرم کرده خوردند ، بوی پیاز پخته فضای اتاق را پر کرده است !! پنجره را تا آخر باز کرده ام و نشسته ام ، شانس دارم که وسط بهمن ماه هوا آنقدر سرد نیست که نشود پنجره را باز کرد !!
===
یکی از همکاران آمده پیش من و سوال بیمه ای می پرسد !!
- " عوضی گرفته ای !! من اصلا از این چیزها سر رشته ای ندارم !! "
- " می دانم ، از فلانی پرسیدم و گفت که نمی شود ولی می دانم که دست خودشان است ، می خواهم مادرم را بیمه تحت تکفلم بکنم ..."
- " مگر پدر نداری تو !؟ حقوق بگیر است !؟ "
- " مستمری می گیرد ، حقوق ده روزه ، معادل دویست هزار تومان "
- " مستمری بگیر را مگر می شود تحت تکفل کرد !؟ فرق نمی کند حقوقش چقدر باشد ، شرایط دارد !! ولی باز می پرسم ... "
- " یعنی راه دیگری ندارد ؟ "
- " چرا به مادرت بگو از پدرت جدا شود !! آن وقت می شود تحت تکفل تو !! بیمه اش که درست شد بروند با هم زندگی کنند !! "
حالا کامبیز خان دادو شما عید کجا تشریف میبرید؟ جاهای قسمتی یا همتی؟
ما فقرا که نه قسمتمان میشود و نه همت داریم منزل میشینیم
ما همتمان گل بکند به قسمتمان میرسیم !
سلام
چه عجب بعضی حضرات باصطلاح کاربلد اجازه صادر فرمودن که کارنابلدها رخت سفر ببندن !!!!؟؟؟
سلام
مجبور شدند !! از حد گذشته بود !!
سلام سلام
"کامبیز" معنی خاصی دارد؟
سلام
در محله ی ما به افراد ظاهرا کامروا می گویند کامبیز !!!
البته با این گویش " کام بــِز " !!!!