یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

جمعه پر استراحت ...


ساعت 10 شب خوابیدم و حوالی 10 بود که رسما بیدار شدم ... گاهی اوقات آدم از خواب بیدار می شود و به چیزی فکر می کند و در حالیکه فکر می کند که دارد فکر می کند دو ساعتی می خوابد ،‌اگر ساعت را نبیند فکر می کند که نخوابیده و مشغول آن فکر بوده ولی وقتی ساعت را نگاه بکند می فهمد که فکر کرده که فکر کرده والا خوابیده ...

  

حوالی ساعت 12 ، مادرم تلفنی با برادرم حرف می زد و می گفت :‌ "‌ یا خواب است و یا پای کامپیوتر !! " ولی بعد کمی انصاف به خرج داد و گفت : " کجا دارد برود ، آنقدر رفته که دیگر خسته شده است !! "


کمی بعد تصمیم گرفتم بروم و دوری بزنم ، هیچی نباشد حداقل یک قدم زنی که می شود !! یک دور بزرگ زدم ولی همان قدم زدن بود و ولگردی ...



http://s5.picofile.com/file/8154104318/2012_09_12_0296.jpg


http://s5.picofile.com/file/8154104392/IMG_20141128_115845_1_.jpg


به خانه که برگشتم ، مادرم که نشسته بود برنامه " همساده و فامیل دور " را تماشا می کرد ، گفتم : " هر کس زنگ زد بگو ، رفت بیرون و قدم زد و برگشت ، چیزی نبود !! "


باران می آید ، بروم یک دور دیگر بخوابم ... بدن خواب می خواهد  ...


 

نظرات 2 + ارسال نظر
همطاف یلنیز شنبه 8 آذر 1393 ساعت 19:06 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
.
برقرار بمانید

سلام

Ermiya یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 04:21

bura bankin gabaghi dayir?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد