مثل اینکه تقویم آسمان بهم ریخته است ، قبلاًترها اول باد خزان می آمد و بعد برگها زرد شده می ریختند و پائیز شروع می شد ، حالا اول برگها زرد شده اند و تازه از امروز باد خزان شروع شده است ...
وقتی به خانه رسیدم ، مادر تشریف نداشت !! روی اجاق آبگوشت به من چشم و ابرو می آمد که حالا که مامانت نیست بیا منو بخور !! دوباره لباس پوشیدم تا بروم سر خیابان ببینم می توانم یک سنگک بگیرم یا نه ؛ البته به هر سنگکی نمی شود سنگک گفت ولی چاره چیست !! جلوی در که رسیدم منصرف شدم و گفتم بهتر است یک جای کار بلنگد !! قرار باشد آبگوشت را با سنگک بخورم احتمالا خیلی زیاده روی بکنم ، دوباره برگشتم و لباس هایم را عوض کردم ...
یادم افتاد که قرار بود قبل از آمدن به خانه بروم شربت برای معده ام بگیرم ، هنوز وقت داشتم ، برای همین دوباره لباس پوشیدم تا بروم بیرون که تلفن زنگ خورد و در ادامه دوباره تلفن زنگ خورد تا اینکه این بار آیفون خانه زنگ خورد و مادر که کلید همراه نداشت به خانه آمد !! از قرار معلوم کنسل شدن همه ی برنامه ها بخاطر مادر بود !!
دوباره لباس هایم را عوض کردم و نشستم پای صحبت آبگوشت ، چون معده درد داشتم برای همین ترشی بادمجان را بی خیال شدم ولی در عوض یک پیاله ترشی لیته خوردم !! مادرم گفت : " چه فرقی داشت که آن را نخوردی و این را خوردی !؟ " گفتم : " وقتی تو گفتی ترشی می خوری با صدای بلند گفتم نه که معده ام بداند هوایش را دارم و بعد ترشی لیته را آرام و زیر سبیلی خوردم !!! "
بعد از شام مختصر و مفیدی که خوردم ، بفرموده ی مادر بلند شده لباس پوشیده و سهم آبگوشت برادر کوچک را بردم خانه شان !! اولاد دم دست بودن یعنی این !! سر راهم شربت معده هم گرفتم ، بهرحال یکی دو ساعت بعد معده می فهمید که سرش کلاه رفته است ...
خلاصه اینکه امروز بیشتر از هر کاری لباس عوض کرده ام !!
این عکس هم ذاتا روسی است و توی یک سایتی دیدم ، خوشم آمد ، دقیقا وقتی به خانه برمی گشتم این وضعیتی بودم ...
سلام سلام
سلام
نوش جان.اتفاقا دیروز و پریروز که به دلیل بیماری دخترم خونه بودم مادرم زنگ زدند که بیا اینجا آبگوشت داریم.منم خسته و بی حال از بیخوابی شب قبل و تب شدید دخترو نتونستم برم.دخترم خیلی اصرار کرد که بریم.بعد از نیم ساعت دیدم مادرم با ظرفهای آبگوشت و گوشت کوبیده و سبزی اومدن.
هیچی دیگه.ترشی برای من ممنوعه.نمیدونم چرا هر چیز ممنوعی انقدر لذیذه.
البته همسرم میگن شماها آبگوشت خور نیستید.خود اراکی ها دیزی خوران قهاری هستن.
سلام
البته من چون پیاز پخته نمی خورم برای همین آبگوشت اختصاصی برایم بار می گذارند والا یک مسابقه با همسر و هر اراکی که ادعا دارد برگزار می کردم
امروز نت ما لاک پشتی شده است !!! ایشالا که خواب زمستانی نرود !!
خب من همیشه پیاز درسته میندازم توی آبگوشت..اینطوری نه له میشه و نه زیر دندون جا می مونه
پس معلوم شد شما هم آبگوشت خور نیستید.
خیلی ها دوست دارند با گفتن اینکه من " چه چیز چی " هستم ، بگویند که از من سرنخی بدست آورده اند ولی من " هیچ چیز چی " هستم !! حتی با اینکه در طول ششماه حداقل 100 بار برای شام پیتزا خوردم بازم نمی شود گفت که فست فود چی هستم !! چون فست فود را به خاطر دورهمی دوستانم می خورم و تنها باشم عمرا طرفش نمی روم !!!
سلام جناب آبگوشت چی