نکو بداریم ...

دیروز تمام وقت در خانه پشت کامپیوتر بودم و روی یک بروشور کار می کردم ، هر کسی می تواند طراحی بکند ولی طراح کار را زودتر تمام می کند ، برای همین است که می گویند باید کار را به کاردان سپرد والا هر کسی می تواند هر کاری را انجام بدهد با صرف وقت و هزینه ی بیشتر ...

 

عصر در خانه بودم که اس ام اس آمد که برای شام می آیند دنبالم تا برویم یکی از پارکها دورهم باشیم ... رفتیم پارک مینیاتور ، دوستان هم بودند و کمی حرف زدیم و کمی با بچه ها روی سر و کول هم پریدیم و خوش گذشت ...

صبح در کارخانه یکی دو تا پرینت از بروشوری که تهیه کرده بودم گرفتم و تا زدم و برش هایش را بصورت دستی دادم و یک نفس راحت کشیدم ، کار که تمام می شود و بصورت نهایی مقابل چشمان آدم قرار می گیرد تمام خستگی تلاش از بین می رود ، دقیقا مثل اینکه خسته و کوفته به قله رسیده باشی ، ناگهان همه ی خستگی ها از بین می رود ولی وقتی آدم کمی مانده به قله برمی گردد ( البته ناخواسته ، چون برخی اوقات بازگشت خودخواسته لذتی بیشترتر دارد !! ) انگار خستگی هایش را با خود به خانه می آورد !!

===

امروز آغاز " هفته ی نکوداشت تبریز " است ... 22 تا 27 شهریور را چنین نامیده اند و در و دیوار شهر را با شعرهای شهریار در مورد تبریز پر کرده اند ، استاد شهریار که انتهای " هفته نکوداشت تبریز " به سالروز درگذشت اش ختم می شود ، چهار بیت معروف در مورد شهر تبریز دارد که از زمانهای دور در چهار ورودی شهر آنها را نصب کرده اند !!

*

شهر تبریز چهار دروازه دارد و بر هر دروازه تابلویی نصب شده و اشعار زیر در آن تابلوها نوشته شده است که توجه مسافران را به خود جلب می کند. 

 

 

ورود:
شهر تبریز است مشکین مرز و بوم
کـــــوی شمس و کعبه ی ملای روم

 

خروج:
گر  هوای  کعبه  داری  یا  که دیر
کاروانا رو  که  آبشخور   بخیــــــر

 

 

ورود :
شهر   تبریز   است  و  پیر روزگار
سر گذشت او بهیـــن آمــــــوزگار

 

خروج:
ای که رخت  از خانه بیرونت فتاد
همت  پاکان  به  همـــراه  تو باد

 

 

ورود:
شهر تبریز است و مهد انقلاب
آشیان شیر و شاهین و عقاب

 

خروج:
به مهر ارقدم می نهی یا به خشم
برو ای مســـــــافر  قدم روی چشم

 

 

ورود :
شهر تبریزاست و جان قربان جانان می کند
سرمه چشم از غبار کفش مهمان می کند

 

خروج:

ای که بار از شهر  جانان  بسته ای

بار خود با رشته ی جــان بسته ای