بعد از دو ماه وقفه ...

امروز باتفاق همکاران رفتیم فوتبال ،‌ دو ماهی می شد که تعطیل کرده بودیم و بعد از اینهمه وقفه برای به دریا زدن دل می خواست این هوار ...

 

وارد سالن که شدیم پسر یکی از همکاران در طبقه بالکن سالن تلویزیون تماشا می کرد و پائین آمدنی به من خبر داد که والیبال ایران و آمریکا را نشان می دهد و دو ست را ایران جلو افتاده است !!! گفتم :‌ "‌ اگر به من خبر نمی دادی شاید در ست سوم کار تمام می شد ولی اگر نبازند به زحمت خواهند برد !!‌ "

بعد بازی خودمان را شروع کردیم و خیلی بدک نبود ، مخصوصا که هیچ قصدی برای سریع دویدن و کارهای آکروباتیک نداشتم ، پیشفرضم این بود که بعد از بازی یک هفته با انواعی از کوفتگی ها و رگ به رگ شدن ها و ... مواجه خواهم شد !!

بعد از بازی خبر رسید که بازی والیبال به ست پنجم کشیده است و همه دویدند بطرف تلویزیون ، منهم رفتم بالا !! مردم چقدر با احساسات بازی را دنبال می کردند !! کار سخت شد و در امتیاز 12 بودند که من بلند شدم و طرف رختکن برگشتم و گفتم : " تا من نگاه می کنم این بدبخت ها کاری از پیش نمی برند !! " لباس هایم را که عوض کردم خبر آوردند که بازی را ایران برده است !! گفتم :  " حالا رئیس جمهور می رود پشت تریبون و ضمن تبریک برد این بازی می گوید که انتقام غزه را از آمریکا گرفتیم !!! "