یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سفری به آنسوی وطن (2) ...


آدم وقتی با قطار مسافرت می کند به این نکته می رسد که گاه رفتن شیرین تر از رسیدن است !! مخصوصا که مسیر از نظر طولانی باشد ، حالا طولانی بودن مسیر یک حرفی است و زمان کُشی های بین راهی حرفی دیگر ...

  

عطار و خیام و ابومسلم و ... ، ایستگاههای آخر را شمردیم و بالاخره رسیدیم به مشهد ... قرار بود همه ی کارها را یکی از دوستان بعهده بگیرد تا سر هر کوچه و خیابان مجبور به برگزاری جلسه مشورتی نباشیم ، من هم که تکلیفم از اول مشخص بود ، اولین بدبیاری دقیقا از گذاشتن ساک ها روی تخت در هتل شروع شد ... هیچکدام از گوشی های من آنتن نداشتند و آن وقت این سیم کارت های دو تاش پنجهزار تومانی تا خرخره آنتن داشتند و همین امر باعث شد تا دوستان همراه با آن گوشی های مدل نمکدانی شان به ریش موبایل های سوپر استار من بخندند ...


شب یک دوری در اطراف هتل زدیم ، محل ما تقریبا چیزی بود مثل حاشیه ی خلیج همیشه فارس (!) ، بجز فروشنده ها و ما چند نفر همه عرب تشریف داشتند ... حس خوبی بود با این فرق که ما نرفته بودیم دوبی و دوبی آمده بود مشهد !!! سر و گوشی هم اطراف حرم آب دادیم ؛ یک تبلیغاتی راه می اندازند این ملت همیشه مبالغه گو ، که اینطور شده و آنطور شده و ساخت و ساز و هر روز یک تغییر و ..... من فکر می کردم با توجه به فاصله ی زمانی بیست ساله خودم عینهو غریب الغربا خواهم بود ، ولی بنظر من بجز اینکه یک محوطه به اطراف اضافه شده بود در کل تغییر زیادی بچشم نمی آمد .


فردای آن روز از صبح علی الاذان ، برنامه ی حرم رفتن ما شروع شد و صبح موقع بازگشت به هتل دیدم که دوستان با آن نمکدان هایشان در محوطه مشغول عکاسی هستند و بهترین زمان بود برای رو کردن این آس های بی مصرف !! دو تا عکس با هوآوی گرفتم که زیاد بد نبود ولی برای من قانع کننده نبودند ، چند تایی هم با نوکیا گرفتم که شارژ باطری حلالش ، رو سفیدم کرد !!


هتل که رسیدیم نوبت خواب دوم مان بود ، خواب اول برای در کردن خستگی قطار بود ، قبل از اینکه دوستان سر جایشان ولو بشوند ، یک مختصر توضیحی در باب مگاپیکسل و مگابایت دادم تا حواسشان باشد و بعد خواستم که بلوتوثشان را روشن کنند تا اندازه ی حدقه ی چشمشان دستشان بیاید !! با توجه به اینکه همسفر های من آدم های زبلی بودند برای همین خیلی زود تسلیم شدند و این مات شدن آنها در مقابل دوربین نوکیا تا پایان سفر ادامه داشت ... مدتها به عکسی که می گرفتند خوش بودند و حالا با دیدن عکس هایی در حد خدا پیکسل که بعد از ده برابر بزرگ کردن نوشته های دیوار دوردست را هم می شد خواند برایشان عجیب و شگفت آور می نمود ...



ادامه خواهد داشت ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam سه‌شنبه 6 خرداد 1393 ساعت 10:18

حالا هی شما این گوشی های مدل نمکدانی را بکوبید به سر صاحبانشان.. نداریم آقا همه مثل شما که پولدار نیستند...
بندگان خدا همسفرانتان
مزاح بودهـــــــــا از اون قال دادوهای خفن نگید که من یکی طاقتش را ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد