چند پست قبلی نوشتم که اوقات فراغتی هم که نداشتم فول تایم پر شده است و استراحت یعنی همان بیست دقیقه چرتی که توی ماشین می زنم ، خواب های شبانه هم که غالبا در دیروقت ها صورت می گیرد پر از انواع خواب های خسته کننده شده است ...
دیروز هم عصر از سر کار رفتم کارگاه دوستم ، خارج شدنی از کارخانه باران می آمد ، کمی بعد قطع کرد تا من خودم را پای ماشین برسانم ، بعد دوباره شروع شد ، توی راه چند جا آب بندان شده بود ، آسمان هم می غرید و می بارید ... از ماشین که پیاده شدم دوباره باران قطع شد ، و صدمتری را پیاده رفتم و موقعی که وارد کارگاه دوستم شدم دوباره باران آمد این بار با شدت زیاد ... اینطور می شود که آدم توهم زده می شود نسبت به خودش !!
یکی از همکاران توی ماشین گفت : " ما به این باران می گوئیم ، باران آبدار !! " من که تقریبا خواب بودم ، همانطور که سرم روی سینه ام افتاده بود گفتم : " یادم باشد باران بی آب (!) را هم نشانم بدهی !! " گفت : " به خوابیده اش هم نمی شود اعتماد کرد !! "
===
زنگی هم به فوتورافچی زدم ، بابت تبریک ولادت باسعادت پرنسس فوتو !! البته از حالا بگویم اخلاقش اگر ( خدای نکرده !! ) به پدرش رفته باشد او را فوتوچه صدا خواهم کرد !!! شاید هم باران دیروز و دیشب بخاطر تولد او بوده باشد ، شک ندارم وقتی فوتورافچی بدنیا آمده بود ، اواخر خرداد ماه ، برف آمده بود !!!!
===
ساعت 12/30 به خانه رسیدم و هنوز خواب نرفته یهویی صبح شد ...
از طرف ما هم به ایشان تبریک بگید آخه شما اونقدر توی وبتون از ایشون نوشتید احساس می کنم سال هاست می شناسمشون
در ضمن احتمالا شما نظرکرده اید جناب دادو توهم نیست
ایشالا زود بزرگ شود ، دست به یکی کرده پدر ِ پدرش را درمی آوریم ...
لازم نیست شما پدر کسی را در آورید ، با این مخارج و اوضاع و احوال پیشاپیش ، پدر جد فوتورافچی هم در آمده بخصوص که از گرفتن یارانه هم انصراف داده !!
لابد ترسیده دولت پته ی حساب و کتابش را بیرون بریزد !!!!!
ماهم پس از شنیدن خبر رسیدن قدوم مبارک این نورسیده که از خبر گزاری دادو پرس روی آنتن رفته بود مراتب تبریکات خود را خدمت فوتورافچی از طریق یک فقره اس ام اس معروض داشتیم و ایشان در پاسخ ضمن تشکر و اظهار لطف به بنده حقیر آن مثل معروف * نرگیس بیلدی ...... را یاد آور شدند .
ایشان خودشان زمانی نقش "یه خبر مهم !!"را بازی می کردند