یادداشت های دادو

روز کاری

 

روزگار امروز من در ردیف داستان های یخزده ی هفته ی گذشته بود ....  

 

امروز رفته بودم سر کار ، یک قسمتی را هم پیاده روی کردم  ، هوا فوق العاده سرد بود ، دو نفر خودشان را رسما پیچانده و پوشانده بودند و داشتند می رفتند که بروند کوه ، اگر آنها مرا نمی شناختند محال بود من بتوانم از میان آنهمه شال و کلاه و لباس تشخیص شان بدهم

  

- " سلام آقای ... نمی آیی برویم کوه !؟ " 

 

- " سلام ، نه ممنون ... من اونجای قلبم را دادم دکتر عمل کرد و بیرون آورد و حالا دیگر برای کوه نمی تپد !! " ( البته جوانتر هم که بودم میانه ای با رفتن به کوه در زمستان نداشتم !! )  

 

این وقت سال با این هوای یخی رفتن به طبیعت ، جزو علوم مابعدالطبیعه حساب می شود ، یعنی اگر هم خوش بگذرد ربطی به حواس پنجگانه ندارد !!  

  

زیاد هم بد نگذشت ، مخصوصا به گربه ها که انتظار مرا در روز جمعه نداشتند !! یکی از گربه ها که اخیرا ساکن اداره شده و با ورود من به ساختمان اداری بلافاصله سر و کله اش پیدا می شود زیادی داشت خودش را لوس می کرد و برای همین با یک دستم او را در هوا گرفته بودم و با دست چپم گوشی را تنظیم کرده و ازش عکس گرفتم !!  

 

  

  

=== 

 

حوالی ساعت 11 یکی از دوستان تماس گرفته بود که برویم آسیاب خرابه برای گرفتن عکس از آبشار یخزده !! قبل از او هم فوتورافچی  پیام داده بود برای کوهنوردی !! من که گرفتار کار بودم برای همین یک اتصال کوتاه انجام داده و آنها را بهم متصل کردم و از قرار معلوم رفته بودند منطقه ی آسیاب خرابه !! 

  

****** 

 

می روم بیرون از خانه برای کمی قدم زنی شبانه ...  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ت شنبه 7 دی 1392 ساعت 08:15

یعنی مرده ها از خوشی

khatere hastam جمعه 29 فروردین 1393 ساعت 18:31

عکس خیلیییییییییی باحالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد