امروز باتفاق یکی از دوستان رفتیم و یک مجلس چهلم پاس کردیم ، کمی هم در مورد ناهنجاری های رفتاری و فرهنگی موجود در جامعه حرف زدیم ...
بعد رفتیم نمایشگاه کتاب ... نمایشگاه از سال قبل بهتر بود ولی برای ما حظی نداشت ، بهرحال ما نوبت حظ بردنمان تمام شده است و چیزی به دندان خریدمان خوش نیامد ... چیز جدیدی هم وجود نداشت !! یعنی در طول سه ساعتی که بودیم یک کتاب نابلد ندیدیم که برایمان چشم و ابرو بیاید .
البته در طول مسیر کتاب یابی مان خیلی از مسایل مربوط را حلاجی کردیم ، حرف آخر را دوستم زد که این یک مرحله ی گذر است و فعلا فعالیت ها در جهت ارتقای کمی می باشد و ایشالا اگر گزینه ی روی میز رفت توی کشو و یکصد سال دیگر زنده ماندیم شاید شاهد ارتقای کیفی نایشگاهها و انتشاراتی ها و ... باشیم !!
===
بعد از اتمام تماشای کتابها و کتاب خوانها و کتاب خرها ... باتفاق برای شام عازم شدیم که دوستان فست فودی اسبق مان زنگ زدند و قرار شد آنها هم به ما اضافه بشوند و بعد از چند تماس تلفنی راهی رستوران " سوپ و سالاد لوتوس " شدیم !!
یک جای شیک در یک محل آرام و دنج ... بقول شاعر " چل سال بیش رفت که من لاف می زنم !! " بعد از چهل سال رستوران گردی و فست فود نوردی (!) هنوز خیلی از اسامی در لیست های غذا برایمان ناشناس مانده است !! انتخهاب هایمان را کردیم و تقریبا همه از چیزی که خورده بودند راضی بودند ... درست است که اینها برای من شام محسوب نمی شود ولی برای تفنن و تغییر مزاج در گپ های شبانه با دوستان جای خوبی بود ... جای چند نفر را هم خالی کردیم که تنها نبوده باشد دل هرزه گردمان !!!
این مثلا سالادی بود که من سفارش دادم ...
البته سوپ ها در سایز کارگری و خوشمزه تشریف داشت !!
اینهم بیف استراگانفی بود که دوستان خوردند !!
سلام سلام
.
پس بیف استراگانف این ریختیه!