در این چند روزی که قسمت شد تا به مرخصی اینترنتی بروم و دستم از اینترنت کوتاه بود ، زندگی روال عادی اش را طی می کرد و نبود اینترنت بجز در برخی موارد که عادتا از اینترنت پیگیری می شود و البته راههای دیگری هم می توان برای آن یافت زیاد بچشم نیامد ...
اتفاقات روزمره که تبدیل به روزنگاری می شد ، از سر و روی زندگی می بارد و در هر زمان می شود این کار را از سر گرفت ... تا وصل اینترنت خانه 2روز مانده است ...
ما ایستادگی را
در صف
_ نان و نفت _
تمرین کرده ایم ...
===
چند روزی که فرصت داشتم نوشته ی سوم از کتاب دادو را شروع کردم ، تا استارت بخورد و بیاید خودش را به کلاف سردرگم کتاب اول و دوم ربط بدهد 5 قسمت اش تمام شد ، هنوز نامی برای نوشته ی جدید انتخاب نکرده ام ولی برای خالی نبودن عنوان از " توهم " استفاده می کنم ...
سلام این دفعه داستان رو تخیلی نکنید تا منم بخونم!!
سلام
یعنی قبلیا تخیلی بودند !؟!؟!؟