یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تعطیلات پاس می کنیم ...


از پنجشنبه ی گذشته در تعطیلات تابستانی کارخانه هستیم ، روز اول را بدلیل اینکه یکی از کارگاهها کمی کار عقب مانده داشت در کارخانه بودم و روز دوم هم که مصادف با عید فطر بود و زیاد بچشم نیامد ...

  روز سوم که دیروز باشد عمدتا در خانه گذشت ، امسال حال زیادی برای ددر رفتن ندارم ، جاهایی که دوست دارم بروم را غالبا در افکارم پاس می کنم ، برنامه های دلخواهم را باید بتنهایی اجرا بکنم و فعلا دُزِ تنبلی ام آنقدر بالا رفته است که مشکل بتوانم خُرده اراده هایم را برای اجرای آنها متحد بکنم ... چند روز پیش در کوه حرف از تعطیلات شد و یک نفر که باتفاق پسرش آنجا بود از من پرسید : " می خواهی کجا بروی ؟ " وقتی دید جوابم علم کوه یا دماوند است ، ذوق خاصی توی چشمانش برق زد و رو به پسرش ادامه داد : " از این بهتر نمی شود ، تو هم همراه این برو .... " برای اینکه کاشی را عوضی نروند جواب دادم : " دلم می خواهد بروم دماوند ، ولی نه به قصد قله !! ، مثلا بروم پناهگاه ( فرقی نمی کند ، بارگاه سوم باشد یا تخت فریدون ) و دو سه روز در همان جا بمانم ، یک کتری بزرگ هم با خودم ببرم و چایی درست کنم ، برای کسانی که از قله برمی گردند نفری یک لیوان چایی مهمان کنم ... یا مثلا بروم علم کوه در قرارگاه کوهنوردی دو یا سه روز مرتب استراحت بکنم و هواخوری داشته باشم و خودم را آماده ی آماده و شارژ بکنم و یک شب حوالی ساعت 12 راه بیافتم بروم تا قله و برگردم ، یک برنامه ی یک روزه ی 17 - 18 ساعته !! ... این برنامه ها بدرد پسر تو نمی خورند ، او هنوز جوان است و باید برود قله دماوند را ببیند ، هنوز طعم هواخوری در اطراف پناهگاه را نمی شناسد ... علم کوه هم با این کیفیت بدردش نمی خورد !! "

دیروز بعد از ظهر چند ساعتی پای کامپیوتر بودم و بالاخره سر و ته داستان روژان را جمع کرده و آنرا آماده پرینت گرفتن کردم ... یکی از همکاران بیش از 100 تا مقاله علمی در مورد ریخته گری ترجمه کرده است و چند روز پیش اعلام کرد که کارش تمام شده است و دنبال کسی برای تایپ می گشت ، گفتم که بیاورد خودمان تایپ بکنیم ، یک فرصت ششماهه هم داشت ، بعد به یکی از همکاران زنگ زدم تا ببینم آشنایی دارد که بدهیم آنرا تایپ بکند ، فرمودند : " هر صفحه با فونت شماره 14 نازنین ( 18 سطر ) 700 تومان !! البته اگر ساده باشد و فرمول و .... نداشته باشد !! " حساب کردیم دیدیم چیزی حدود یک میلیون هزینه تایپش می شود که بعد از آن باید یک ماه هم وقت بگذارد برای غلط گیری که من سابقه اش را دارم و م یدانم چیزی حدود 10 - 15 % ، باید اصلاح بکند !!! بعد از این مراحل هم باید یک پولی بدهد برای ویراستاری و آماده سازی برای چاپ ...

دیروز وقتی دو دست نوشته ی " کابوس شیرین " و " روژان " را برای پرینت مرتب می کردم ، با همان سایز و همان روش مرتب کردم ؛ دیدم حدود 700هزار تومانی کار تایپی کرده ام !! 


===


اواخر عصر بود که رفتم پیش دوستانم ،البته به قصد تجدید دیدار بود و در ضمن پای فست فوودی هم بمیان آمد ... کمی هم کار مشاوره داشتیم و کمی هم با مشتریان سرمان را گرم کردیم ... اواخر شب ، حوالی ساعت 1 به خانه برگشتم !!


===


در زندگی هیچ چیز مانند وقت ، ارزان تلف نمی شود !!


===


مادر همکاری که بچه گربه ها را به او سپرده بودم تا در تعطیلات هوای شکم شان را داشته بشد ، فوت کرده است و برای همین امروز باید بلند شوم و بروم کارخانه تا هم از دیدار من مستفیض بشوند و هم اینکه یک شکم چرانی حسابی بکنند !!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد