تبحر در نوشتن هم بد دردیه !!!
بی حواس ، سرم را انداخته ام رو کی برد و کلی نوشته ام ، وقتی سرم را بلند کرده ام متوجه شده ام که Alt+Shift نفرموده بودم و همه ی مطالب به زبان فینگلادیاتوری (!) نوشته شده است !!!
===
ظهر در حمام آنقدر شلوغی کردم که بدو بدو به ماشین رسیدم ، تابستان که می شود ، جوان ها می افتند روی مود اذیت دیگران !! آبگرم را می بندند و با پاشیدن آب سرد به این و آن کلی اسباب دلخوشی برای خودشان درست می کنند و برای همین 10 دقیقه حمام مان را می کنند نیم ساعت !!
حمام های ما جوری هستند که تلفیقی از عمومی و خصوصی هستند ، یعنی کابین های خصوصی بدون در !! یکی از قدیمی ترها که سالهای زیادی از بازنشستگی اش می گذرد ، تعریف می کرد که برای گذراندن یک دوره عالی به چکسلواکی قدیم رفته بود !! کارخانه ی مادر دقیقا شبیه این کارخانه ی ما می باشد ( و شاید هم ما شبیه آنها هستیم !! ) در حین مدتی که آنجا بوده یک نقشه ای می کشد تا مربی شان او را به ریخته گری ببرد !! تا ببیند اینجا که اینگونه درهم برهم است در آنجا چه نظمی دارد !! ( مخصوصا حمام ها !! ) وقتی وارد ریخته گری شده و بازدید می کنند سر راه به حمام آنجا سرک می کشد و می بیند دقیقا عین همین وضعیتی که ما داریم در آنجا هم حاکم است .... تعریف می کرد که مربی به او گفته بود که ریخته گری فرهنگ و قوانین خاص خودش را دارد !!!!
ماه اولی که ما وارد کارخانه شدیم ، طبق معمول قدیمی ها جدیدی ها را راه نمی دادند و هر کدام در یک دوش ایستاده و این بنده خداها بیرون می ماندند !! آن روزها من حمام نمی رفتم و فقط دست و رویم را می شستم !!! خلاصه اینکه اخبار شکایات به من رسید و گفتم : " فردا می آیم و مشکل را حل می کنم !! " فردای آن روز ( که اوایل اسفند ماه هم بود !! ) من وارد حمام شدم ، یکی از قدیمی ها که باهم هم کارگاه بودیم به من گفت : " من 18 سال است که اینجا حمام می کنم و بهتر است بروم جای دیگری برای خودم پیدا بکنم !! " ( البته در همین مدت کوتاه با بعضی ها سر شوخی را باز کرده بودیم !! ) وقتی از زیر دوش کنار رفت ، رفتم زیر دوش و آب گرم را بستم و آب سرد را تا آخر باز کردم !!! فشار آب در حمام های ما بقدری بالاست که بندرت کسی بعد از چند بار حمام کردن در کارخانه ، با حمام خانه می تواند حال بکند !!!! آب سرد که به کله ام می زد و به اطراف می پاشید باعث شد که دوش های روبرو را خالی کرده و فرار بکنند ، وقتی دلیل را پرسیدند گفتم : " من بیست سال است که با آب سرد حمام می کنم !!! " دوزاری شان افتاد که با بد موجودی طرف هستند و عقب نشینی کردند !!!!
حالا تاریخ تکرار شده است ، تازه کارها می آیند و با آب سرد مزاحم حمام کردن ما می شوند !!
===
بعد از ظهر طاق بالایی دهانم را برداشتم و رفتم خدمت دندانپزشک گرامی ، گفت : " پایه ها کلا پوسیده اند و نیم شود و الابلا !!! گفتم ده سال پیش هم همین حرف ها را زده بودی ، نمی شود نشان می دهد که کارت را خوب بلد نیستی !! زود باش و دست بکار شو که سر سفره افطار و سحری شرمنده سفره می شوم !!!
بنده خدا با فرز افتاده بود به جان فک مبارک و من مثل دفعه ی قبل خوابیده بودم !! با تعجب می گفت : " تعجبم که چطوری وقتی دو دستم توی دهانت است و با فرز در حال تراش دادن هستم می توانی بخوابی !! " گفتم : " اصلا هم خجالت نکش ، می توانی بیایی و روی سینه ام بنشینی تا راحتتر کار بکنی ، لذت در خوابیدن در شرایط سخت است !! والا روی تخت ناز همه می توانند بخوابند !!!! " کارش که تمام شد ، گفت : " یک هفته هم دوام نمی آورد !! " منهم حساب ندادم و گفتم : " اگر تا یک هفته دوام نیآورد می آورم حسابم را پرداخت می کنم ولی اگر جواب داد بی حساب خواهیم بود !! "
+
رفتم رو ترازو ، شده ام 88.8 !!
یک روز بین افطار و سحری به فست فودی دوستان سری زده بودیم و دوباره آمده بودم رو 92 ، البته همه اش هم تقصیر پیتزا نبود ، برای سحری هم مفصلا قیمه خورده بودم !!!
آدم دلش نمی آید چیزی بخورد ، شاید قبل از مرگ دوباره عدد 80 را زیارت بکند !!! بالاخره این آرزوهای دور و دراز ما را از پادر می آورد !!!
فینگلادیاتوری .....
سرم آمده می دانم چه حسی داشتی !
سلام سلام
مطلب اول و آخر را وفهمیدم منتهی
فرار دوش های روبرو بابت آب سرد!
و برداشتن طاق بالایی دهانتان را نوفهمیدم
دوش ها بصورت کابین های روبروی هم هستند !! اگر اینهم نارسا بود باید شماتیک حمام را هم بکشم !!!
آن دیگزی را هم زمان بمرور یاد می دهد !!