یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دزد و قاتل ...

 

خبر داغ این روزهای دنیای مجازی ، بی آبرویی دومیدانی کارهای ایرانی در کره جنوبی و قتل دختری در تهران می باشد که یک تنه کل خبرهای فجازی را زیر گرفته است ... اتفاقاتی که باید نمی افتاد و چرا باید نمی افتاد !؟ مگر پیش زمینه و پس زمینه این قبیل کارها وجود نداشت !؟

  

البته در ایران سیاست زده ، شور شدن غذا در یکی از رستوران های بی نام و نشان در یکی از جاده های کور و دور را هم می توان سیاسی کرد و چند روز اطراف آن مانور داد !؟ خواننده ها هم همه از مریخ آمده اند و فکر می کنند اینجا همان مدینه فاضله هست و نباید یک نخود این طرف و آن طرف می شد و برای همین فضای کافی برای مانور پیدا می شود و خیلی ها هم ( از آن خواننده های فجازی ) به بازنشر مطالبی که در راستای دلخواهشان هست اقدام می کنند و غذا را شورتر می کنند ...

چند سال پیش ، مدیر یکی از شرکت هایی که همیشه با ما کار چاپی داشتند زنگ زد که مسئول فروشمان عصر می آید تا طرح را ببیند و تایید نهایی را بدهد و چند ساعت بعد که تقریبا منتهی به شب شده بود یک خانم خیلی جوان و اتفاقا خوشگل و شیک پوش وارد دفتر شد و من در آن لحظه در حال بیرون رفتن بودم که دوستم گفت : " یک لحظه بنشین تا باهم برویم ! " و من هم نشستم و چون کاری نداشتم وارد مطالعات فرهنگی خانم جوان شدم ! اگر در بدبینانه ترین حالت ، دستبندها و انگشترها و گردنبند را بدلیجات فرض می کردم (!) یک عالمه می شد و نوع پوشش و جسارتی که در خودنمایی مضاعف داشت (!؟) قابل تقدیر بود ... نمی دانم طرح را نگاه کرد یا نه ولی خیلی زود تایید را داد و طرح نهایی شد و رفت ... دوستم گفت : " وقتی وارد دفتر شد ، من یهو ترسیدم ؛ چون قرار است خانمم هم بیاید و باهم برویم به مهمانی و اگر این را با من (!؟) تنها در دفتر می دید (!؟) من باید دو ساعت توضیح صوتی و تصویری می دادم و شاید کار به کنترل دوربین دفتر می کشید !!؟ برای همین گفتم که تو هم بمانی ! " و کلی از من عذرخواست و همان لحظه هم خانمش وارد شد و همه چیز بسلامت طی شد !! 

روز بعد مدیر همان شرکت در سر راهش ، سری هم به دفتر زد و یکی دو تا چک باید می داد و چون کمی نشست و با چند تا شوخی فامیل شدیم (؟!) گفتم : " این به این مهندس تان بسپارید با این وضع بیرون نیاید ، ماشالله نیم کیلو طلا همراهش بود و همه چیزش جوان ها را گول می زد !؟ " گفت : " چندبار تذکر داده ام و چندبار هم مجبور شده ام خودم به خانه شان برسانم و سر آن با خانمم دعوایم شده است ولی متاسفانه اصلا رعایت نمی کند ... "

ما هر روز در همین فجازی می خوانیم که چند نفر از اشرار باسابقه تهران دستگیر شدند !! یا فلان رئیس کلانتری بلای جان اشرار منطقه فلان هست و ... !! و یا اخبار نشان می دهد که در اعتراف سرپایی یک نفر به چند نوبت دستگیری اعتراف می کند !؟ ( و این یعنی مشت نمونه خروار ! ) و با اینجال هنوز وقتی خبری از شرارت می شنویم ، هیجان زده می شویم و مثل گنگ خواب دیده برخورد می کنیم !؟ همه ی این زمینه ها موجود است ولی باز اتفاقات ما را شگفت زده کرده و فجازی را پر می کند !؟ مگر آبدارچی قوه قضائیه بعد از گذشتن از آنهمه فیلتر گزینشی نتوانست عملیات موفقی داشته باشد (!) چرا به استخدام یک راننده جوان توسط اسنپ یا تبسی ، اینهمه حساسیت نشان داده می شود !؟ اسنپ و تبسی ، سرپایی دارد دنبال راننده می گردد و اگر هم استعلامی هست شاید بخاطر جلب اعتماد مشتریان هست وگرنه کنترل راننده ها مگر ممکن است !؟ آنهم در پایتختی مانند تهران که یک هسته ده درصدی خیلی پولدار دارد و یک حاشیه ی نور درصدی خیلی باحاشیه (!؟) 

دیروز عصر ، کار خاصی نداشتم و رفتم سری به دو تن از دوستان کوهنورد بزنم که خیاطی دارند و عصرها مغازه شان پاتوق سرپایی کوهنوردان محله می باشد و در عرض نیم ساعت می شود با ده نفر خوش و بش کرد !! یک نفر وارد شد و پارچه ای داد و موقع رفتن خبر داد که چند روز پیش که رفته بودند با شمال ، دزد آمده و تمام خانه را خالی کرده است !؟ البته خالی کردن خانه ، حداقل نیم روز وقت می برد و منظورش از تمام خانه ، مقدار زیادی سکه و طلا بود !؟ و اشاره داشت که زحمت یک عمر تلاش و زحمت شان را دزد برده است !! و اینکه مملکت را گرسنگی گرفته و ... من گفتم : " البته شما دارید کار دزد را توجیه می کنید ! مگر گرسنگی آدم را به دزدی وادار می کند و یا قتل !؟ آدم گرسنه می رود و گدایی می کند ولی دزدی و قتل یک کار حرفه ای و رده بالاهست !؟ " گفت: " آدم با آبرو که نمی رود گدایی بکند !؟ " گفتم : " مگر آدم با آبرو می تواند قتل بکند و دزدی بکند ، این آبرو کجای داستان قرار دارد !؟ " 

گوشی زدن در تهران ، سابقه چندین ساله دارد !! به مسافری که به تهران می رود ، سفارش می کنند که توی مترو و توی خیابان ، موبایل در دست نداشته باشد و اگر موبایلش را زدند ، تلاش زیادی برای درگیری نکند ... دختر بیست و چند ساله تنها ، با یک موبایل بالای صدمیلیونی در دست !! خبر از همان ابتدا گویای واقعیت است ... خوب است که برای تبلیغ بیمه گوشی ، هرروز دو بار طرف ، با آن هیکل لندهورش ، ادعا می کند که دزدی از من !؟ موبایل منو بزنند !؟ 

در همه جای دنیا ، پلیس مشغول وظیفه ی خودش هست ، ولی مردم باید  خودشان حواسشان به خودشان باشد !؟ تبلیغات های ویترینی دولت ها برای پیشبرد سیاست های خودشان می باشد !؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 18 خرداد 1404 ساعت 14:11

با درود
حساسیت خانم ها قائل احترام است
کمتر مردی در مقابل زن اگه فتنه گر هم باشد می تواند مقاومت کند
الان هم که زن های بهم زننده آرامش خانواده ها کم نیستند
اگه کلیپ در دنیای مجازی یا به قول شما فجاری پخش نمی شد
الان قاتل الهه داشت دنبال شکار دیگری می گشت
از همسر من یک گوشی و یک انگشتر زور گیری شد
با وجود ارائه کلیپ و عکس سال قبل چند بار برای شناسایی ما را احضار کردند
امسال خبری نبود
گوشی دخترم را زدند پیگیری کرد به نتیجه مثبت اسم و آدرس دزد رسید
کلانتری گفت برو بهت پیامک می دهیم الان دو ساله از پیامک خبری نیست
به نظر من آسان نباید گذشت
چون اینها هم دزد اند و هم برهم زننده آرامش جامعه اند
زندان هم که در ایران هتل سه ستاره است و هزینه اش بر گرده ی مردم است

سلام
ناترازی ثروت در جامعه و مسایل مختلف دست به دست داده تا این کار برای برخی شغل محسوب بشود ...
باید قانون موثری تهیه شود ، قدیمتر ها بلافاصله مهر تبعید به کار می بردند حالا خلافکارها جذب کلانشهرها می شوند !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد