یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کوتاه و تامل برانگیز !

 

 امروز عصر تصمیم گرفتیم برویم و دوری بزنیم و برگردیم ... من و نورا از صبح خانه بودیم و حوصله مان سر رفته بود ... البته من یک کار طراحی هم داشتم که باندازه کافی فسفر سوزانده بودم ... قرار شد یک دوری زده و سری به لاله پارک بزنیم و برگردیم !!

  

 

نه اینکه یکشنبه بوده باشد و لاله پارک خلوت بوده باشد (!!!) بخاطر گرانی بیش از حد و عدم وسع برای خرید (!!) لاله پارک دیگر آن لاله پارک سالهای گذشته نیست ... اگر هم وسط هفته لاله پارک خلوت می شد ، این خلوتی در اواسط روز بود و عصر ها و شب ها همیشه شلوغ بود (!) یک نفعی برای ما داشت و خیلی زود در جای مناسبی جای پارک گیرمان آمد و رفتیم داخل ...

 

ابتدا در همان طبقه زیر زمین، سری به سوپر - فروشگاه آل این آل زدیم ... نورا خانم کیف اش کوک شده بود و داشت می خواند !! چند قلم خرید کردیم و از همه بیشتر برای نوراخانیم، دو بسته پوشک گرفتیم !! 

 

* در طبقه اول بودیم و سری به فروشگاه کوتون زدیم ... ارزش قدم زدن هم نداشت !!! شلوار معمولی لی را زده بود 498 پارسه (!) یا یک پیراهن خیلی معمولی  و ساده را زده بود 285پارسه (!) ... و کارشناسان اقتصادیِ در خدمت کابینه دولت و مدیریت و برنامه ریزی کشور که جناب بدبخت روی حرف آنها خیلی حساب می کند و غالبا بخاطر عظمت دانشی که دارند  از در گاراژ وارد خانه شان می شوند (!!!) کاش فرصت بکنند و سری به این قیمت ها بزنند تا ببینند تراز فعالیت شان چگونه است !!! قصه ی دم خروس نیست بلکه خود خروس دارد روی دست دولت قوقولی می خواند و هی دارند قسم می خورند که تورم رو به پائین و رشد اقتصادی رو به بالاست !!!!

 

** رفتیم به فروشگاه ال سی وایکیکی ، قیمت ها خیلی شوت بودند!! یکی دو شلوار و پیراهن را دید زدم و بانو گفت : " بیا برویم ، اینها خودشان را مسخره کرده اند !! " گفتم : " من می روم خانه و فردا با زیرپوش از خانه بیرون می آیم (!!) کمی نشاط در جامعه زیاد می شود (!!) فوقش 110 می گیرد و می گویم نداشتم (!!!) و معرفی می کند به کمیته ی امداد و از آنجا چند تا شلوار و لباس مفت می گیرم !!! "

 

*** یک جائی بودیم در یکی دو ماه قبل و پستونک نوراخانیم افتاد زمین ... دسترسی به آب نداشتیم و من صرفا از وجهه فداکارانه ی قضیه (!) پستونک را گذاشتم توی دهانم و دادم به بانو گفتم : " بیا ... استرلیزه کردم !! " امروز توی ماشین یکبار پستونک را انداخت کف ماشین ( البته ماشین دیروز کارواش بود و مشمول الذمه اید که فکر کنید در دو ماه گذشته دستی به رویش نکشیده ایم !! ) خلاصه اینکه بدموقعیتی بود و داشت می خوابید و ضرورتا باز فداکاری کردم و استرلیزه کردم (!) توی لاله پارک داشت می‌خواند که دوباره پستونک زمین افتاد و برداشتنی به بانو گفتم : " یادم بنداز من فردا بروم و یک واکسن کزاز بزنم !! مثل اینکه این فداکاری روزانه شد !! "

 

**** شب بود و نورپردازی اندک ولی زیبای ساختمان برج تجارت جهانی تبریز (!) تحریکم کرد که یک عکاسی در شب، کار بکنم !! یکی دو تا عکس گرفته و در خانه سوار اینستاگرام کردم !!!


اینترنت را باز کرده اند ولی هنوز رفت و آمد از حیاط خلوت صورت می گیرد و برای اتصال به برخی سایت ها باید از وای فای وصل شد و بسته ها فعلا معذورند !!!

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
اسیه یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 21:58 http://neqzan.blogsky.com

به جان فشانی پدرانه ادامه دهید پایدار باشید

راهی ست که رفتن اش با ماست ...

نگین سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 01:59

سلام

بعضی برند ها نون اسمشون رو میخورن فقط ..
من خودم چند بار با افتخار از دوشنبه بازار لباسهایی خریدم که هم زیبایی داشتن، هم دوام و هم قیمت مناسب ...

میگم با این فداکاری ها دارید بهشت رو از زیر پای مادران بیرون میکشید ها :))

سلام
بعضی چیزها مناسب ذوق و سلیقه و فرهنگ ما نیست ولی چون اسم شان را شنیده ایم ، فکر می کنیم خیلی خوب هستند ... البته که هستند ولی به درد ما نمی خورند و ما فقط هزینه ی اسم شان را پرداخت می کنیم !!

و البته که جریان مادری با این کارها زیر سوال نمی رود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد