یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قصه ی تحمل ...


خانه ی قبلی این مزیت را داشت که نه صدایی مزاحم تنهایی من بود و نه حضور من مزاحم ترددهای دم به ساعت همسایه ها !! حالا در اتاقم که می نشینم صدای تلویزیون طبقه بالا را می شنوم و صدای رادیوی طبقه پائین را و ...

 

 

یکی از فوامیل محترم سرپایی آمده بود ، برای احوالپرسی و شاید هم بخاطر اینکه کلی حرف روی دلش تلنبار شده بود و دنبال جایی برای خالی کردن می گشت ... بعد از یک خوش و بش خالی من به اتاقم برگشتم و باز صدایشان می آمد ، مردم چقدر در مورد همدیگر حرف دارند !؟ واقعا اگر مردم اینهمه حرف را از زندگی روزمره حذف بکنند چقدر آلودگی صوتی در همه جای دنیا ، مخصوصا در کشور ما کم می شود ...


اگر گفته اند دنیا زندان است دلیل اش این است که دنیا و زندان در یک چیز با هم اشتراک دارند ، و آن داستان تحمل کردن است !! در زندان کسی که بتواند تحمل بکند روزگارش را خوب سپری می کند و اگر نتواند تحمل بکند خیلی سخت می گذرد ... در دنیا هم اگر نتوان نیروهای مختلف را تحمل کرد مطمئنا روزگار سختی در پیش رو خواهد بود ...


آمدند وسط نوشته ام کلی حرف زدند و فیوز افکارم پرید ... 

 

=== 

 

 



نظرات 2 + ارسال نظر
همطاف یلنیز یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:31 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
کاش همسایه ما می بودین
شاید با هم دوستتر می شدیم

همه جای ایران زیر سایه ی شهر شماست ...

khatere hastam دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 20:33

از آنجا که گاهی مردم آزاریمان گل میکند کاش همسایه شما میبودیم و هی فرت و فرت میپریدیم وسط اندیشه هایتان .. و آونوقت مطمئنم با رگبار کلمات تند وتیزتان ما را پخش دیوار می کردید..
چقدر خوش میگذشت ان زمان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد