تاثیرات تی وی ...

محکم ببار باران ...

نم نم علاج من نیست ...

=== 

امروز دارد باران می بارد ... زمستان هم زمستان های قدیم که این وقت از سال بایستی بچه های محل جمع می شدند و هر  کس از خانه خود بیل و کلنگ آورده و یخ های کوچه را می شکستند و می بردند بیرون تا یخهای روی هم انباشته شده برای خودشان پله نشده بودند و تردد ماشین ها را با مشکل مواجه نکرده بودند ...

امروز رفته بودم برای بازدید و و بررسی به کارخانه تراکتورسازی ، ماشین سازی و تراکتورسازی دو رقیب دیرینه و سنتی برای هم محسوب می شوند و ساختارشان بنحوی است که همیشه این رقابت را باعث می شود ، کری خوانی های این دو کارخانه همیشه در حاشیه ها پررنگ می شده است ، مثلا بدور از ظاهر همکارانه دو کارخانه در شعارهای طرفداران دو تیم فوتبال این رقابت متجلی می شد ، قدیم ترها تا زمانیکه ماشین سازی در گردونه بازی ها بود کری خوانی ها ، مخصوصا از طرف طرفداران ماشین سازی همیشه ورزشگاه را پر می کرد !! حالا به یمن بدآورد روزگار تراکتورسازی بی رقیب سنتی در لیگ حضور دارد ... 

خلاصه اینکه رفتم و در اولین تعارف چایی که هب من شد اعلام کردم ، ترجیح می دهم از چایی تان نخورم !! خیلی تعجب کردند و گفتم : " چایی بدهید ، شیرینی بدهید ، یا هر کاری یک ذره هم از مشکل دیرینه ی ما با کارخانه تان کم نمی شود و من همچنان خودم را رقیب می دانم و بهتان گفته باشم که هر موقع تراکتور سازی می بازد من شیرینی خریده و به کارگاه می برم  !!! " حالا فکر کنید این حرفها را در قلب تراکتورسازی می گفتم ... 

بعد یاد یکی از سکانس های جومونگ افتادم که پیک علاوه بر رساندن خبر ، کمی تندروی کرد و کاسه داغتر از آش شد و سرش را بعنوان جواب برگرداندند ... با خودم گفتم این بدآموزی از جومونگ به من رسیده و باید مواظب بدآموزی های تی وی باشم ... 

=== 

با همه ی پیگیری های مرتبی که داشتم ، متوجه نشدم که بالاخره این " هودانگ " ، بچه ی " دوجین " است یا " موهیول " !!! بنظر می آید قسمت مربوط به ارتباط مخفیانه بدلیل ناهنجاری رفتاری اجازه پخش نگرفته و و یک قسمت را جهشی پخش کرده اند .... شاید هم  !!!