یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر اردیبهشتی ...

روز آخر ماه مبارک که جمعه باشد ، بعد از ظهر از خانه زدیم بیرون ... من حوصله ام سر رفته بود (!) یک کار اساسی کرده بودم و آن جمع و جور کردن یکی دو کارتن لوازم و وسایل تعمیراتی از قبیل پیچ گوشتی ها و درل ها و پیچ ها و ... و ساماندهی آنها و گذاشتن در کیف ها و جعبه مربوطه!!

   

درست است که گرانی خیلی خر است (!) ولی بیخود و بیجهت همه چیز گران و باارزش می شوند (!) شاید همان وسایل که قبل از ظهر جمع و جور کرده بودم و وسایل و لوازم معمولی مورد نیا ز در یک خانه است ( البته کمی بیشتر !؟) چون من می توانم با آن وسایل محدود کتابخانه و کابینت هم بسازم (!!) شاید حداقل 10-12 میلیون قیمتشان بود ...

 

خلاصه اینکه بانو گفت : " کجا می رویم ؟ " و من بشوخی گفتم : " تو پشت فرمان بنشین و توجهت به انگشت اشاره من باشد تا بموقع بپیچی !!؟ " از شهر زدیم بیرون و رفتیم جاده اهر ... آسمان خیلی ابری و قاراشمیش بود و معلوم بود آنطرف ها باران می بارد و می خواستم برویم زیر باران ماشین سواری بکنیم ( دقیقا منطبق بر سفارشات اداره هواشناسی ! ) ابرها با ما بازی می کردند و با جلو رفتن ما از ما دور می شدند و ما هم کلک زدیم و بجای مسیر اول فرعی بطرف هریس از آن رد شدیم و رفتیم از مسیر دیگر وارد هریس شدیم و ابرها در پیش رویمان قرار گرفتند ... در پارک ورودی شهر یکی دو وسیله متعلق به عهد بوق گذاشته بودند (!) آسمان هم تیره بود و هم از روزنه های میان ابرها نور می تابید ...دو تا عکس گرفتم ...

 

 

 

و بعد راهمان را بسوی بازگشت از سر گرفتیم ، دشت هایی که سبزه ها تازه داشتند سر از خاک بیرون می آوردند فوق العاده زیبا و آرامبخش بودند ... و در مقابل ابرها به هم چشمک می زدند ... ناگهان باران بارید چه باریدنی !؟ قطرات بعد از برخورد به کف جاده ، نیم متر بلند می شدند و عجیب اوضاعی شده بود ، حتی می شد کمی هم ترسید !؟ ولی ما نترسیدیم ... ترس ، زایل کننده لذت است !!؟ چند دقیقه بیشتر نبود ، اگر یک ربع ساعت آنطور می بارید حتما سیل وحشتناکی جاری می شد (!) و کمی بعد انگار نه انگار ، هوا روشن شد و زیبایی دوبرابر شد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 05:07

روز خوش
ما همیشه می گفتیم بهار خله است
چون در هوای صاف و یهویی ابرها پیداشون میشه و رعد و برق و باران های سیل آسا شروع می شه
ده دقیق بعد هم انگار نه انگار
دو باره آسمان آبی خود نمایی می کند
اردیبهشت واقعا بهشت است
مخصوصا منطقه غرب ایران
در ضمن نوشیدن دوغ محلی در این ماه همیشه برای من خاطره داشته است

سلام
دقیقا ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد