یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سال نو گشت ...

نوروز بمانید که ایام شمائید ... اگر هر روز انسان بوی نوشدن و تازگی بدهد ، همان روز می تواند اوقات متبرکی باشد ، آنقدر که بتواند آن روز را جشن بگیرد ...

  

 

پست اول سال را با حکایتی شروع می کنم ، نوشته اند که یکی از وزرای دولت سوئد ، در ایام قدیم ، پیش شاه رفته و پشت سر یکی دیگر از وزرا صفحه گذاشته بود و چپ و راست می کوبید ( چقدر در فرهنگ ما آشناست ؟! ) شاه سوئد حرغش را قطع می کند و می گوید : شنیده ام که با فلانی (  همان کسی که وزیر پشت سرش حرف می زد !  ) چند وقتی هست که شکرآب هستی و میانه ات خوب نیست ؟! برو و هر وقت میانه ات با او درست شد بیا و پشت سرش حرف بزن  !!

 

چند روز قبل از اتمام اسفند ماه خبر رسید که آقئین ( برادر بانو ) پیشنهاد داده اند که چند روز برویم ددر نوروزی ...‌ بدلایلی آشنا (!؟) خیلی دوست دارند نوروز را در خانه نمانند تا از تکالیف آزاردهنده اش در امان باشند ... تکالیفی که برخی بعنوان فرهنگ نوروز قبول کرده اند و برخی ها آن را نمی پسندند ... گاه همین دیدار آدمهایی که ذاز آنها خوشمان نمی آید آنقدر زجرآور است که به روز جشن هم بزنی ، خاصیت جشن را برمی گرداند !!؟ در خانواده ها هم غز این دست آدمهای نچسب زیاد پیدا می شود و اتفاقا در چنین مناسبت هایی نقش بالادست سفره و سرسبدی به آنها می رسد ؟! و برای دیده شدن نیاز به چنین فرهنگ هایی نیاز دارند و تلاش می کنند تا سنت های فسیل شده را زنده نگهدارند آنهم از نوع آپدیت شده !!؟ من برای اشیایی که در موزه ها هستند احترام فرهنگی قایل هستم ولی حسی در من نمی انگیزانند تا تولید فخر بکنم !؟ حتی اگر این اشیا متعلق به کشور دیگری باشد غز احترامم کم نمی کند ولی حس سرافکندگی به من دست نمی دهد ؟! اگر مثلا ایرانی ها چرخ را اختراع کرده بودند و بعد از چند هزار سال ، چوب لای چرخ گذاشتن فرهنگ رایج بوده باشد ... تفاخر به اختراع چرخ خودفریبی و دیگران فریبی است !؟! نوروز هم از آن دست است ، یک عده مجری بصورت زننده و دلقکانه دارند از شیرینی ناقابلی تعریف می کنند که روی تلخی انبوهی پاشیده شده است ... حذف مسایل سیاسی از انبوه تلخی زندگی روزمره ، بمیزان کمی کاهش می دهد ؟! فساد فرهنگی و فساد اقتصادی و بی نظمی و بدمدیریتی بصورت تصاعدی تلخی آفرین هستند ...

 

خلاصه اینکه زور ما نچربید و زور بانو چربید و دو روز قبل غز عید راهی سفر نوروزی شدیم به مقصد آستارا ، هتل اسپیناس را قبلا بالدیزخانیم ( خواهربانو ) از طریق پارتی بازی رزرو کرده بودند !!؟ کل هتل با کاستی ها و شرایط نوروزی اش و ایضا مسافران شدیدا مصنوعی و ... یک طرف (!؟) چشم انداز زیبای دریاچه استیل در ضلع شمالی هتل و حضور جمع کوچک خودمان و نوراخانیم ، یک طرف (!؟) عدم لذت بردن از یک طرف داستان همانقدر از انسان موجودی روانی ، در حد خطرناک ، تعریف می کند که سازگار شدن با آن یک طرف دیگر !؟!! مولوی می گوید جمع اضداد محال است ولی من در این چند روز این دو ضد را باهم جمع کرده ام ... هرچند نمی شود حرف مولانا را هم که احتمالا نقل از مغزی آگاه است را بیراه دانست ؟! مطمئنا کفه خوشی چند مثقال سنگین تر بود ... در سفر نوروزی می شود برخی مسایل را ندید ، حساب نگذاشت ، قورت داد !! ولی در حضر نوروزی این مسایل آزاردهنده هستند ...

 

آسمان آستارا شدیدا ابری هست ولی باران بجز چند دقیقه در روز اول فروردین ، نباریده بود ... در عوض با هرکسی در تبریز حرف می زدم خبر از بارش باران می داد ... من از آستارا انتظار زیادی داشتم ؟! در آستارا گاه بارش آنقدر زیاد می شود که شهر بنوعی در محاصره خاموش آب درمیآید ... حالا در لابی هتل نشسته ام و دارم توی گوشی تایپ می کنم !؟ چشم اندازم دریاچه استیل است و بسیار زیبا ؟! و برای من در پشت کوههای مقابل ، یک عالمه خاطره ، از همه نوع ، وجود دارد ، ابرها و کوهها پیش رو نمی توانند جلوی هجوم خاطرات آبشار لاتون ، که پشت همین کوهها هست را بگیرند ...

 

عیدتان مبارک ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 3 فروردین 1402 ساعت 19:34

با درود
سال نو مبارک
ما هم در مازندران هستیم
باران تا دیشب بود
ولی الان فقط آسمان نیمه ابری است
البته ما در دهستان هستیم
بیرون که می رویم باید پاچه های شلوار را بالا بزنیم تا گلی نشود
اون قدیم قدیما در کنار درب منازل یک تیغه با دو پایه وصل بود
وقتی قرار بود داخل حیاط شویم ابتدا ته کفش را روی آن می کشیدیم تا گل ها کنده شود
بعد وارد می شدیم

سلام
خوش بگذرد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد