یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

بهمن بی رمق !!

 

امسال بهمن ماه را خیلی بی رمق دیدم !! روزمره گی ها آنقدر کلیشه ای شده اند که آدم خسته می شود از تکرارِ گفتنِ مکررات !! البته کمی هم سرم به سفارشات کاری مختلف گرم بود و فرصت نداشتم !!

   

چندبار هم به وبلاگ سرک کشیده بودم ولی نه فرصت مناسب برای نوشتن داشتم و نه حوصله و رمق کافی !! امروز طبق معمول سری به شهر زدم و دنبال یک کاری رفتم !! و تقریبا از ساعت 9 تا ساعت 12 در حال حرف زدن با موبایل بودم !! آخرش هم نتیجه ای که می خواستم عاید نشد و برگشتم  به خانه

 

صبح که از خانه زدم بیرون ، چشم انداز برفی قله ی دَند ( دَند درشمال شرقی تبریز قرار دارد و برای خودش یک دماوند ریسایز شده است !!) فوق العاده زیبا دیده می شد ... موبایل را درآورده و یک عکس گرفتم !! و بعد آن را قیچی کرده و نصف شهر را که اضافه بود (!) دور ریختم (!) و عکس تقریبا شسته و رفته شده را توی انیستا گذاشتم ... می خواستم بنویسم تماشای امروزقله ی دند از همه ی صعودهای قبلی دلچسب تر بود (!) ولی ننوشتم ...

 


===

 

موقع بازگشت به خانه توی صف انتظار اتوبوس بودم و جوانی از من پرسید : " اتوبوس کی می آید !؟ "  گفتم : " سوال های سخت سخت می پرسی !؟ مگر در این اوضاع بلبشو ، ساعات اتوبوس معلوم هست !! دست به دعا باش که بیاید و ضمنا زیرلب به دولت فحش بده !! " پیرمردی این طرف نشسته بود و به او گفتم : " از قدیم توی محله ی ما که تاریخ خلقت از آنجا شروع  می شود رسم بوده که می گفتند اگر کفش ات پایت را اذیت کرد به دولت فحش بده !! " آن پیرمرد را خیلی سال است که می شناسم ، وقتی مرا دید خبر داد که امروز تراکتورسازی در تبریز بازی دارد و ماشین سازی در تهران و مقابل پرسپولیس !!

 

اتوبوس آمد و سوار شدیم ... ایستگاه بعدی دو فقره پیرمرد مقابل ما نشستند !! تقریبا از وقتی در خانه جدید ساکن شده ایم اینها را هر روز می بینم !! هر روز می روند تا مرکز شهر و برگشتند یکی دو کیلو گوجه فرنگی و سیب زمینی می خرند و می آیند ... بهانه شان از خانه بیرون زدن است و خرید هم برای توجیهات خارج خانه !! آنکه روبروی من نشسته بود گفت : " دیروز وادی رحمت بودم و قیمت قبر را هفت میلیون و ده میلیون می گفتند !! " گفتم : " ارزشش را دارد که آدم بیاید و در تبریز بمیرد و اینهمه پول هم بدهد !! والا در روستاها مردم جمع می شوند و چند نفر مرده را می شورد و چند نفر قبر را می کَنند و بعد هم کار ار تمام کرده برمی گردند خانه !! " آنیکی پیرمرد یهو گفت : " چراباید برای کفن و دفن پول بگیرند !؟ " گفتم : " وقتی زندگی خرج دارد ، مردن هم خرج دارد !! " گفت : " توی عراق یک ریال برای کفن و دفن پول نمی گیرند !؟ " گفتم : " یک زنگ بزن به عزرائیل ببین کی قرار است بیاید سراغت (!) بعد برو عراق و آنجا بمیر تا خرج دفن و خرجت رایگان بشود !!  بخاطر کفن و دفن رایگان که نباید ایران را عراق کرد !؟!؟ " دوباره شروع کرد که اگر یکی نداشته باشد ، چکار باید بکند !؟ گفتم : " اگر کسی نداشته باشد ، جنازه اش را پشت دیوار می گذارند و آن وقت شهرداری وظیفه دارد که زنگ بزنداستاندار و مقامات اداری و لشکری تا بیایند و در تشییع شرکت بکنند !! البته اگر بعدا معلوم بشود که ثروت و مکنتی داشته (!) برای هر ریال صد ریال حساب می کنند !! و این قانون هم قبل از انقلاب بود و هم بعد از انقلاب !! ضمنا شما دست به دعا باش برای بازی های بعد از ظهر که تراکتور بازی را برنده بشود !!؟؟ " پیرمرد از این حرفم ناراحت شد و گفت : " اینها یک ریال ارزش ندارد ... لهو و لعب هستند !! آدم باید دنبال کاری برود که برایش دنیا و آخرت داشته باشد !! " گفتم : " قرار نیست چون شما فوتبال بلد نیستی و تا بحال پایت به توپ نخورده در مورد ورزش و فوتبال نظر بدهی !! " گفت : " من باندازه این اتوبوس در خانه کتاب دارم ... توی یکی از آنها ننوشته که فوتبال بدرد زندگی آدم می خورد ! " بغل دستی ام فوتبالی بود و از آن کهنه کارهایش !! بخاطر او هم که بود گفتم : " آنهمه کتاب را باید از قرار کیلویی 1600 بدهی برای کاغذ باطله !! شب اول قبر اولین سوالی که می کنند این است که قرمز هستی یا آبی !؟ جواب دادی می روی مرحله ی بعد (!) جواب ندادی پرونده ات را حداقل ششماه می فرستند نوبت عادی !! "

 

راه طولانی بود و خیابان پرترافیک !! چاره ای جز کوتاه کردن وقت نبود ... در ترکی می گویند « یولا نردیبان قویماخ !! » معادل کیلویی اش می شود راه را با سرگرمی کوتاه کردن !! طرف تا وقتی که پیاده بشود چپ چپ نگاه می کرد !!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 20:03

سلام
اطلاعات شماهم درمورد تدفین اموات در دهات نزدیک به اطلاعات آن پیرمرد در خصوص فوتبال است .الان به لطف اعضای محترم شورای روستا راههای درآمدزائی نظیر آنچه در شهرها مرسوم است رایج شده و به اجرا در می آید .خدمات هم زیر صفر است .مدتی پیش میتی در روستا دفن کردیم هزینه خرید قبر وغسالخانه ومرده شور و نماز میت نزدیک پنج میلیون تومان شد .البته اگر کرونا نبود و قرار بود مسجد وشام غریبان گرفته شود و احسان مطابق رسوم دهات داده شود باید تا چهلم متوفی حداقل دوهزار نفر شام یا نهار میخوردند که حداقل پنجاه میلیون تومان برای یک غذای متعارف باید هزینه میشد که با پرداخت نصف این رقم برای امورات خیریه روستا سروته قضیه اجالتا به هم آمد و ماند برای خیرات ایام رغائب و سالگرد که دوباره اگر کرونا تمام شد احسان نهار و شام داده شود ودر صورت تداوم کرونا خیرات نقدی پرداخت شود .

سلام
آنچه من نوشته ام در مورد روستاهای دور است !!!

الهام شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 22:38

سلام
کلی خندیدم.. بنده ی خدا پیرمرد رو خیلی سربه سرش گذاشتید
کنجکاو شدم منم برم قیمت قبرهای شهرمون رو بپرسم.

سلام
انشالله که سالهای سال زنده و سلامت باشید ... ولی نباید بی خبر بود ، باید خانه دنیای آدم با خانه ی آخرتش همخوانی داشته باشد !!

محمدرضا شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 23:50

سلام مجدد
در روستاهای دور مردم همینجوری زنده زنده که درحال زندگی!!! هستند مرده محسوب میشوند و نیازی به کفن و دفن ندارند .

علیک سلام مجدد
مردم روستاهای دور یک چیزی مانند نمونه جنینی هستند (!) یک روزی که از آدم صنعتی و شهری جز ویرانه ای نماند (!) بدرد نوسازی و بازسازی بشری می خورند !!

نگین دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 21:08

سلام

آقا مگه قرار نبود پیرمردها رو اذیت نکنین؟!!!

سلام
به به ... قدمتان مبارک
تلنگر در هر زمانی لازم است ... و برای کسی که در سن بالا خودش را به خواب زده و یا خواب مانده لازم تر !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد