یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

بورانی من پز (!) ...

 

امروز توفیق اجباری بود تا در خانه بمانم ... پریشب نوراخانیم تا ساعت 3 شب بازی شان گرفته بود و گیج و منگ خوابیده بودم و دیشب از حوالی ساعت 10 شب موقع راه رفتن ؛ از شدت بی خوابی (!) فرانسه می نوشتم !!! حالا چرا به کج و کوله راه رفتن فرانسه نوشتن گفته اند نمی دانم!؟!؟

   

در شهر من مردم فکر می کنند که کرونا هم چیزیست مثل کارمندان دولت !!!  و این اصلا بعید نیست چون وقتی کسی نداند که این ویروس چیست و چگونه عمل می کند و ... مانند داستان فیل در مثنوی هر کسی به اندازه ی تصور خودش تجسمی می کند !! و این شباهت سازی نه بخاطر فعالیت این ویروس می باشد که فعالیت اش فوق العاده بالا بوده و اصلا ربطی به فعالیت کارمندان خواب آلود و بی حس و حال دولت ندارد !!! بلکه از نظر کارکرد آن را شبیه کارمندان می گیرند و فکر می کنند که این ویروس هم صبح فعالیتش را شروع کرده و با احتساب دو ساعت اضافه کاری (!!) عصر می رود دنبال ساخت و ساز و کارهای حاشیه ای اش !!!! و برای همین مردم همیشه در صحنه با هر خون دل خوردنی که باشد تا حوالی عصر در خانه می مانند و عصر همه از خانه می زنند بیرون !!! یعنی شما کرونا را تصور کنید و حضور مسشتار ( قهوه تلخ ! ) را در کاخ همایونی و نگاههای متعجب اش از رفتار کاخ نشینان!!!!

 

خلاصه اینکه دیشب هم نوراخانیم باتفاق دائی جان و خاله جان و ... کمی رفته بودند ماشین گردیو شب آمدند سراغ من و رفتیم ساندویچ خوردیم !!! شائبه ی عمومی از غذاخوری عمومی هم این گونه است که مردم فکر می کنند که قدیم غذا را در یک سینی می ریختند و دور آن نشسته و باهم می خوردند و آن را عمومی محسوب می کنند و اینکه آدم ساندویچ خودش را توی بسته بندی مجزا بخورد را نمی شود در آن مقوله گنجاند !!! و بعد از آن برای صرف چائی رفتیم خانه ی مادربانو اتفاقا سر راه باقلوا هم گرفتیم ... وقتی می گوئیم #ما_کرونا_را_شکست_می دهیم  !! البته که باید امکاناتش را هم فراهم آوریم !!

 

 

و بعد از صرف چائی و باقلوا ، که نوراخانیم هم شدیدا خواب آلود شده بود (!) حوالی ساعت 12 به خانه برگشتیم ... تقریبا نصفه های مسیر که پیاده  می شود ده دقیقه !! نوراخانیم خوابیدند و توی خانه هم خواب بودند و ما کمی ویتامین تراپی کردیم که تقویت بشویم برای مبارزه ی بی امان با کرونا !!! البته تصویری هم گرفتم که شدیدا هنری از آب درآمد و برای همین برای برخی از دوستان فرستادم و خودش نوعی تست کرونا بود !!!!


دوست عزیز اگر ده  ثانیه به این عکس زل بزنید و تصویر برای شما واضح دیده نشود ؛ شما کرونایی شده اید !


و وقتی خواستیم بخوابیم (!؟) نوراخانیم بیدار شد و راه افتاد ... و این یعنی تا ساعت 4 صبح ما با این بچه کار داشتیم و نخوابیدیم و برای همین فعلا در ادامه همین توفیق اجباری در خانه هستیم و برای اینکه کرونا بداند که وقعی برایش نمی گذاریم مشغول پختن بورانی به سبک من پز (!) شدم !!

 

 

 

 

 


 

نظرات 5 + ارسال نظر
اسیه دوشنبه 12 اسفند 1398 ساعت 14:42

ای دادو و دل خوشت، شهر ما که باقلوا ندارد باید برویم ان شهر بغلی که کانون کرونا است

سلام
دور بودن از کرونا به معنی در امان بودن نیست ... به قلب حادثه بزنید !! باقلوا شما را می خواند

فایی دوشنبه 12 اسفند 1398 ساعت 21:26

این دقیقا چه بورانی ای؟

عکس ها باز نمیشه !؟ بورانی کدو تشریف دارند دیگه ...

fofo سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 08:34

دل خوش سیری چند؟

دل خوش خریدنی نیست ...
دل خوش را آخرین بار سیخی 5500 دیده بودم !! و سیر هم که به لطف تجارت کرونا دیروز تا 30000بالا رفته بود !!

الهام سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 13:17

انشالله همینطور سالم و سرحال بمونید.

نگین سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 22:10

سلام

این ریلکس بودن و عدم استرس (که با بیخیالی زمین تا آسمون فرق داره) خودش مصونیت ایجاد میکنه در برابر جناب کرونا!

ما هم همین روش شما رو پیش گرفتیم ..
بورانی هم به نظر خوشمزه میاد ... نوش جان ...


فقط دلم برای دور همی های فامیلی تنگ شده ..

سلام
در پس هر مصیبتی حکمتی نهفته است !! شاید برای جامعه ی لجام گسیخته ی ما (!) همین ویروس پیام آور زندگی بهتر و باارزش تری باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد