یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سرنوشتِ نامبارک ...

 

دیروز بود انگار ، که در خبرهای دنیای مجازی خواندم که رئیس جمعیت هلال احمر که در حال خروج از کشور بود ( برای جلسه ای در سوئیس !) با مُهرِ ممنوع الخروجی برخورد کرده و در بازگشت به خانه (!) همان سر کوچه شان (!!!) بازداشت شده اند ...

  

 

اولین جمله ای که با دیدن این خبر در ذهنم نقش بست (!) عنوانی بود که یکی از دوستان قدیمی در هلال احمر به کارمندان این سازمان می داد و آن عبارت بود از " جمعیت دزدان باشرف !! " ، ما اعضای داوطلب بودیم و البته از نوع فاخرش (!!) و خوشبختانه اصلا نیازی به درآمد فعالیت های این سازمان نداشتیم و گاه از جیب مان چند برابر هزینه می گذاشتیم (!) و حضورمان بنوعی عشقی و یا به خاطر دوستی هایی بود که باهم داشتیم و برای همین براحتی می توانستیم قیافه های مذموم و رفتارهای مشمئزکننده برخی از کارمندان را به خوبی ببینیم و همین امر باعث شد تا از سال 83 (!) رسما همکاری قطع کنم و آخرین خاطره ای که دارم ، سال 91 ، و حضور چند نوبتی در زلزله ی ورزقان بود !!

 

هلال احمر بدنه ای دارد نامتعارف (!) بیش از 90 درصد آن را نیروهای داوطلبی تشکیل می دهند که غالبا بی چشمداشت در برنامه ها شرکت می کنند و البته دستمزدی بنامشان صادر می شود که غالبا به دست شان نمی رسد !!! و درصدی نیز بعنوان نیروهای کادر هستند که عموما چهره های مطلوبی نیستند و گماشته های بالادستی هستند و چشم قربان بله قربان گویانی که از دور شاید ، ولی هر چه به شخصیت داخلی و خارجی زندگی آنها نزدیک بشوید ، وضوح پائین آمده و کدورت شخصیتی شان بالا می رود !!  درصدی نیز در کارهایی شرکت دارند که هیچ تناسبی با فلسفه ی این NGO ندارد (!) و البته افراد بالادستی شان همیشه مهره های بسیار نزدیک به بزرگان هستند !!! مثلا همین رئیس دستگیر شده ، پسر عمه رئیس جمهور تشریف دارد و در بازی های سیاسی کمی نزدیک تر از برادرش !!

 

امروز مجلس چهلم یکی از دوستان قدیم و داوطلب هلال احمری بودیم !!! یکی از دوستان که هنوز منصبی دارد هم آمده بود و دستگیری رئیس اش را تسلیت گفتیم ضمن توضیح در مورد برنامه های موردداری که رئیس بازداشتی ( و مستعفی !! ) داشت با خنده گفت که مواظب باشید که شما هم در این مخمصه ها نیفتید (!) گفتم : " خدا لطف کرده و آن تراشه ی سخت افزاری مربوط به مقام پرستی و قدرت طلبی را در سیستم شخصیتی ما نگذاشته است !! " بیرون آمدنی به دوستی که همراه هم رفته بودیم گفتم : " خدا رحم کرده که ما وارد این بازی نشده ایم والا شیطان یک جائی ما را هم می پیچاند و سرنوشتی مثل اینها برای ما رقم می زد!! "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد