منطقی برای ترکیدن !!

از یکی پرسیدند : " چقدر می خوری ؟ "

گلویش را نشان داد و گفت : " تا اینجا !! "

پرسیدند : " آب چقدر می نوشی ؟ "

گفت : " آب هر قدر که بتواند و برود لای غذاها و جاهای خالی را پر بکند !! "

گفتند : " برای تنفس جایی نماند ، هوا را چه می کنی !؟ "

گفت : " من دیگر مسئول آن نیستم ، راهی یافت بیاید و اگر نیافت نیاید !! "

  

رئیس بانک مرکزی که عوض شد ، یکی آمد و جایش نشست !! نه از قبلی زیادتر می دانست و نه برنامه ی خاصی برای کار خاصی داشت !! در یکی از افاضات اولیه اش فرمود : " ما داریم بازار را کنترل می کنیم و کم کم ارز می رود و در جایی که باید ، متعادل می شود !! " دقیقا این شعر را بیاد می آورد که گفته بودند : " از کرامات شیخ ما این است  /  از شکر خورد گفت شیرین است " و خلاصه اینکه این ارز هی دارد دنبال سطحی می گردد که متعادل شود (!) گاهی هزار تومان بالا و گاه هزار تومان پائین !! ولی انگار این شناور بودن زیاد بد نیست (!؟) چون گرانی موجود در بازار را تضمین می کند و تا ارز جایگاهش را پیدا بکند خیلی از اجناس رفته و در بالاترین جایگاه جا خوش کرده اند !!

شاید یک ماه بیشتر نبود که هر بند کاغذ تحریر ( 500 ورق کاغذ در اندازه 70 * 100 یا 72 * 90 را یک بند می گویند ! ) حوالی 117هزار تومان شده بود و این بعد از گرانی های متوالی بود ، تا اینکه گفتند قرار است تعاونی کاغذ بدهد و قیمت بازار رفت روی 155هزار تومان !! ولی اگر در دل عاشق قرار بود ، در دل گرانی هم قرار خواهد بود (!) خیلی زود این پرش قیمت ها کاغذ را برد تا 175هزار تومان و از دویست بالاتر رفت و روی 230هزار تومان نشست !! و کمی بعد در مقابل چشمان بهت زده ی اهل فن رفت تا 320هزار تومان !! و امروز خبر آمد که کاغذ شده است 450هزار تومان !!!! 

حالا سوال اینجاست که حضرات بانک مرکزی کجای بازار را کنترل می کنند !! شاید نبض اش جای دیگر می زند !؟!؟

به وزیر جهاد کشاورزی گفته بودند که مرغ و گوشت گران شده است و فرموده بود ، جای شکرش هست که مرغ هنوز هست !! با این روش محاسبه و تحلیل می توان گفت اگر کنترل در بازار نبود حالا هر بند کاغذ شده بود یک میلیون تومان و خیلی خیلی شکر که کنترل ها هستند !!