یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

گزارش تصویری

 

یکی دو روز است که وقت پای نشستن پشت کامپیوتر را ندارم و مخصوصا برای وبلاگ نویسی ... ولی در عوض روی گوشی بانو کلی گیم بازی می کنم !!! این بعنی وقت برای کاری نداشتن می تواند وقت اضافی برای کار دیگر کردن باشد !!

  

 

پدر دوستم ( آن دیگر دادو ) فوت کرده است و یکی دو روزی است که درگیر مسایل حاشیه ای آن هستم !! پرداختن به مسایل ایشان یک حوصله و مجال جداگانه می طلبد و من برای خارج شدن از آن فضا می خواهم کمی عکس تازه بگذارم !! قرار بود امروز برای تشییع به ماکو برویم ولی بدلایلی نشد و برای همین برنامه ی امروز بیکباره خالی شد و من رفتم کمی بازارگردی کردم !! اولا که برق قسمتی از بازار حدود 3 ساعت قطع بود و طبق معمول که اتفاق است و افتاده است (!) و مسئولین اداره برق فقط در مورد نوشتن قبض برق جدی هستند و اینکه مسائل پیشگیرانه چیست و به چه دردی می خورد را زیاد لحاظ نمی کنند !! ( ناگفته نماند که در مورد صدور قبض هم زیاد جدی نیستند و خیلی ها هستند که برق را به نرخ حضرت امام مصرف می کنند و متولیان برق بیشتر ناظر این ماجرا هستند و در برخی جاها هم همکار این برق دزدی !! ) در مغازه ی دوستی نشسته بودیم و اتفاقا پاساژ آنها برق اضطراری داشت و چرا گفتم اتفاقا (!) برای اینکه خودشان نمی دانستند !؟ و کمی در تاریکی مغازه فرصت یافتیم تا پشت سر دیگران حرف بزنیم !!!!؟؟؟؟

 

بعد به دوست - همکارم زنگ زدم و خواستم تا بیاید کمی باتفاق من در بازار بگردد تا فرق بازار با من و بازار بی من را بداند !! او هم بیکار در خانه نشسته بود و منتظر یک همپا و آمد و بعد باتفاق هم وارد بازار شدیم !! خوش و بش کنان و قدم زنان رفتیم و هر از گاهی هم قیمت می کردیم و سری تکان می دادیم ؛ بعد یادم افتاد که گوشی موبایل نوکیا را همراه دارم و برای همین اولین عکس را از تیمچه مظفریه گرفتم ...

 

http://s8.picofile.com/file/8347478550/2018_12_31_3192.jpg

 

در انتهای دور زدن مان سری به موزه مشاغل زدیم که به همت شهرداری در ضلع شمالغرب بازار ساخته شده است و قسمتی از نمای قدیمی را در آنجا بازسازی کرده اند ... جالب بود و ارزش چند قدم در آنجا چرخیدن را داشت و چند تایی هم عکس گرفتن !!

 


http://s8.picofile.com/file/8347478834/2018_12_31_3196.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8347479026/2018_12_31_3195.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8347479234/2018_12_31_3198.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8347479368/2018_12_31_3199.jpg

 

 

در نهایت هم عکسی از حیاط مدرسه علوم دینی " حاج صفرعلی " گرفته و عکسی هم از سرای فرش جعفریه گرفتم ... این جعفریه را شاید بیست و پنج سالی می شد که نرفته بودم !!

 


http://s8.picofile.com/file/8347479434/2018_12_31_3200.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8347479626/2018_12_31_3201.jpg

 


نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت 23:27

سلام

روح مرحوم تازه درگذشته شاد و با خوبان محشور باشن انشاالله

چه جالب! پس فقط من نیستم که برای بازی از گوشی همسرم استفاده میکنم!!!

بازار گردی رو ما هم امروز داشتیم ولی در کازرون!
البته چون ظهر رسیدیم، نیم بیشتر بازار تعطیل بود!!

خوشم میاد از هر کسی تقاضای همراهی میکنین، نه نمیشنوین!!
خوب یک دلیلش میتونه این باشه که شما هم اهل "نه" گفتن نیستین بابت همراهی!!


عکسهای جالبی بودن ...
دست شما و گوشی نوکیا با هم درد نکنه!
و خاطرات جالبی رو برای من تداعی کردن ...

اون کلمه تلفون، روی تابلو دواخانه شفا، منو یاد شوهرعمه مرحومم انداخت که به تلفن میگفتن تیلیفون!! روحش شاد ...

بازار فرش دیدم، یادم اومد هفته قبل یه فرش ماشینی 9 متری قیمت کردیم، سه میلیون و اندی!!
ما سال 66 با یک و دویست خونه خریدیم!!

ببخشید ولی من کامنت مختصر گذاشتن بلد نیستم!!!

سلام
خدا اموات شما را هم قرین رحمت کند...
البته وقتی گوشی من برای چک کردن اینستا و ... دست بانو باشد ، نوبت بازی کردن من با گوشی آنهاست !! ( اینستای من کمی پر کارتر است ! )
البته به هر کسی هم دعوت همراهی نمی دهیم ، به دعوت دوستان خوب هم نه نمی گوئیم !!
زحمت زیادی ندارد (!) درآوردن گوشی و عکس گرفتن ولی مردم غالبا حال ندارند و به چیزهایی زیباتری مشغول هستند ...

کامنت های شما مثل یک پستاختصاصی می ماند برای صاحب وبلاگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد