آوار ...

امروز مثلا چند تا کار داشتم که از همه مهمترین آنها رفتن به برنامه صعود سراسری کوهنوردان به قله کمال ، از سلسله قلل منطقه سهند بود ؛ البته رفتن من نه بعنوان شرکت در برنامه ی کوهنوردی که صرفا بخاطر حضور در پایگاه امدادی پیست اسکی سهند بود ... 

قرار بود دوستم زنگ بزند و حالا که خودش دعوت کرده مرا هم به آنجا ببرد ، ولی طبق معمول یادش رفت و من بیچاره باز باید بروم پایگاه دائمی امداد کوهستان در بالای کوه صبحانه بخورم به حساب این بدقولی !! 

صبح اول وقت که تقریبا مقارن با لنگ ظهر بود از خانه خارج شده و زنگی به یکی از دوستان زدم که شب خبر داده بود برای برداشتن دیوار آشپزخانه اقدام خواهند کرد ، و راه افتادم رفتم خانه ی آنها ، خوشبختانه تا من برسم 20% از کار را در 80% زمان در دسترس انجام داده بودند و البته از کارمند جماعت بیشتر از این هم انتظار نمی رود !!! خلاصه اینکه کار آوار را انجام داده بودند و کارشناس محترم امداد برای آواربرداری رسیده بود !! علاوه بر آواربرداری یک نظر کارشناسی هم من دادم و بلافاصله تائید و اجرا شد و 80% بقیه کار در 20% مانده از زمان در دسترس عملی شد و ماند اصل کاری که عبارت بود گچگیری برای تمیزکردن لبه دیوارها و کمی کار اصلاح سیم کشی و روشنایی و .... نظافت خانه در حد خانه تکانی !!! البته بنظر من باید همسایه ها هم دستی به خانه شان بکشند !!

کاری که امروز صورت گرفت شباهت خیلی نزدیکی به عملیات های پَت و مَت داشت ، با این فرق که آنها دو نفر بودند و ما چهار نفر !!